زندگی مشترک مراقبت می خواهد

در زندگی مشترک مسائل بسیاری قابل بررسی و تامل است آنچه مسلم است زن و مرد با رفتار و عملکردشان تاثیر فراوانی بر زندگی یکدیگر می‌‌گذارند گاهی مسائلی به ظاهر ساده سرنوشت و آینده دو نفر را به یکدیگر گره زده و خوشبختی و سعادت آنان را رقم می‌زند و یا سبب برهم ریختگی تعادل و ایجاد تنش در زندگی‌شان می‌گردد توجه به برخی مسائل و حواشی به ظاهر ساده و جزئی گاهی لازم و ضروری به نظر می‌‌رسد مسلماً افراد متاهل به خوبی بر این امور و مسائل واقف هستند.

رعایت اصول و نکاتی برای داشتن زندگی موفق
رعایت برخی اصول و نکات برای داشتن زندگی موفق، کارآمد و آرام ضروری و لازم به نظر می‌‌رسد به عنوان مثال آموختن روش‌های سازگاری، رویارویی و حل جزئیات کمک بسزایی به زوجین می‌‌کند. یکی از مسائلی که باید بدان توجهی فراوان نمود نوع برخوردی است که هر یک از زوجین با جنس مخالف خود در اجتماع، محیط کار و یا در بین اقوام و فامیل دارد. گاهی برخی از این برخورد و رفتارها در نظر همسر ناخوشایند جلوه کرده و سبب آزار و رنجش وی می‌گردد و منجر به سوتفاهم و در پی آن ایجاد تنش می‌‌گردد. نوع روابط با اطرافیان و مخصوصاً با جنس مخالف، در هر اجتماعی از مسائل بسیار با اهمیت است که سبب بسیاری از تنش‌های بین زوجین می‌‌گردد و آنان را از لذت بردن از زندگی مشترک‌شان و با هم بودن دور می‌‌کند. زنان و مردان بسیاری به خاطر همین مسئله زندگی خود را دست خوش تنش و آسیب قرار داده‌اند. در صورتی که با کمی درایت و رعایت حقوق و عدالت به راحتی می‌‌توان در این خصوص به توافق رسید و نظر همسر را در این مورد جلب نمود. در برخی موارد این مسئله در حد یک حساسیت کوچک و بی اهمیت است، چنانچه به آن اهمیتی داده نشود روز به روز گسترده‌تر شده و مشکلات بسیاری در روابط زن و مرد ایجاد می‌‌کند گاهی منشاء حساسیت‌ها ناشی از رفتارهای ناشیانه یکی از زوجین و یا بر انگیختن حسادت یکدیگر و یا تفاوت‌های فرهنگی و خانوادگی زن و مرد است. در زمان وقوع این نوع برخوردها بهترین و ضروری‌ترین کار در میان گذاشتن رفتار، برخوردها و مواردی است که از سوی همسر نسبت به سایر افراد جنس مخالف ابراز و سبب رنجش و نارضایتی شریک زندگی می‌‌گردد.

موفق‌ترین زندگی
طبیعی است در سالم و موفق‌ترین زندگی‌ها نیز زوج ها در مواردی با یکدیگر تفاهم نداشته و یا ناخودآگاه رفتارهای آزاردهنده و ناراحت کننده از خود نشان می‌‌دهند، گاهی هدف طرف مقابل آزار همسر نبوده و ممکن است با بیان صحیح موضوع و دریافت جوابی مشخص و قانع کننده سوء‌تفاهمات برطرف می‌‌گردد. در این مواقع وظیفه فردی که مورد انتقاد از جانب همسر قرار گرفته این است که جهت رفع سو تفاهم بکوشد و به صورت منطقی موضوع را حل و فصل نماید.

تفاوت‌های شخصیتی
متاسفانه به دلیل برخی تفاوت‌های شخصیتی برخی از افراد از پذیرفتن سخنان شریک زندگی خود حتی در زمانی‌که به خوبی می‌‌دانند حق با وی است ممانعت نموده و حال به هر دلیلی سعی در انکار و یا محکوم کردن طرف مقابل به شکاک و منطقی نبودن می‌‌نمایند در این مواقع حتی اگر زن و یا مرد موفق به اثبات و یا رسیدن به توافق در این خصوص نشود بهترین راه حل مراجعه به مشاور و متخصصان روانشناسی جهت دریافت راهکار می‌‌باشد. در نهایت حتی اگر زن و یا مرد موفق به رسیدن به توافق با همسر چه از طریق بیان خواسته و یا حتی متخصصان نشود می‌‌تواند مطمئن باشد که تمامی تلاش خود را برای حفظ و نگهداری رابطه و زندگی مشترک نموده است مسلماً بیان نمودن بهتر از سکوت اختیار کردن است. نباید فراموش کرد نوع بیان احساسات نسبت به رفتار شریک زندگی باید به گونه‌ای محترمانه و عاری از هرگونه تحقیر و سرزنش باشد. اگر فردی احساس کند طرف مقابل به وی شک داشته و به طعنه و توهین متوسل شده است مسلماً قادر به پذیرش موضوع نبوده و نه تنها مسئله حل نمی‌شود بلکه تنش بیشتری در روابط ایجاد می‌‌گردد.

روش‌های استحکام روابط زوجین

همانطور که ذکر شد تذکر دادن و بیان مواردی که هر یک از زوجین را می‌‌آزارد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است رعایت اصول ذکر شده در ذیل کمک شایانی به استحکام روابط زوجین نموده و روابط عاطفی را بین آنان عمیق‌تر می‌‌نماید:
اجتناب از درخواست‌های غیر منطقی و نامعقولانه: فراموش نشود بیان مسئله حتی اگر شریک زندگی ترتیب اثری به آن ندهد بسیار با ارزش‌تر و مهم‌تر از سکوت است. آنچه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است بیان انتظاراتی است که پشتوانه ای منطقی و معقولانه داشته باشد عاری از هرگونه سوء نیت و حسادت. نمی‌توان از شریک زندگی انتظار داشت فعالیت‌های اجتماعی و دوستانه معقول‌اش را از دست بدهد.
خواسته و انتظارهای خوشایند و مطلوب نیز با همسر در میان گذاشته شود: به همان‌گونه که مسائل آزار دهنده بیان می‌‌شود در مقابل باید رفتارهایی که طرف مقابل انجام داده و سبب بوجود آمدن احساس خوب و خوشایندی می‌‌گردد نیز بیان شود ذکر نمودن خصوصیات اخلاقی و رفتاری مثبت شریک زندگی تاثیر شگفت انگیزی بر روابط می‌گذارد و وی را برای جلب نظر شریک زندگی راغب‌تر می‌‌نماید.
هر فردی لازم است رفتار و برخوردهای نامطلوب و ناخوشایند همسرش با سایر افراد از جنس مخالف را تذکر دهد‌: بسیاری از زوجین از برخی رفتارها و عملکردهای همسرشان در برابر یک جنس مخالف آزرده خاطر می‌شوند به عنوان مثال شوخی‌های مکرر و یا صمیمت بیش از حد با جنس مخالف حال این شخص می‌تواند از اعضای فامیل، دوستان و یا یک همکار باشد طبیعی است قبل از نشان دادن هر واکنشی و یا قهر کردن بهترین گزینه تذکر دادن است مسلماً چنانچه زن و یا مرد حفظ زندگی‌اش را اولویت قرار دهد در رفتار و عملکرد خود تغییراتی ایجاد می‌‌کند. برخی تصور می‌‌کنند بیان کردن این مسائل سبب ایجاد حساسیت بیشتر می‌‌شود و در خانواده تنش ایجاد می‌‌کند فارغ از اینکه نگه‌ داری این سو تفاهمات در ذهن تاثیرات منفی بیشتری بر روابط می‌‌گذارد ممکن است خود شخص هم نداند که با رفتارش سبب آزردگی همسر و شریک زندگی‌اش شده است. وظیفه هر زن و مردی است که جهت استحکام روابط و جلب اعتماد همسر نهایت تلاش خود را نماید البته با مد نظر قرار دادن درخواست‌های معقولانه و منطقی.
رعایت احترام و دوری از سرزنش: بهتر است هنگام تذکر دادن به همسر درخصوص نحوه عملکرد و رفتارش از سرزنش، تحقیر و یا حتی بکار بردن الفاظ ناشایست اجتناب شود چنانچه با لحن و گفتار ناخوشایندی درخصوص رنجش‌ها صحبت شود نه تنها مشکلی حل نمی‌شود بلکه سبب بدتر شدن و تحریک زن و یا مرد برای ادامه به رفتار قبلی می‌‌گردد.
رعایت حقوق یکدیگر: رعایت حقوق و احترام به نظرات، عقاید و حتی خواسته‌های یکدیگر کمک بسیاری جهت صمیمت بیشتر و احترام دوجانبه بین همسران می‌‌گردد و در مواقعی که سو تفاهمی در نحوه رفتار یکدیگر مشاهده نمایند با صمیمت بوجود آمده راحت‌تر خواهند توانست آن را حل و فصل کرده و رابطه‌شان را استحکام بخشند.

 ستاره حمیدی کارشناس ارشد روانشناسی

زیبــاشـــو دات کام

مطالب مرتبط

۱۸ دیدگاه‌

  1. قاسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسم گفت:

    با سلام خانووم برای بار چنذم با گوشی داره بهم خیانت میکنه…با پسرای غریبه ارتباط داره .ی سال نامزد بودیم الانم کمتر از ی سال ازدواج کردیم
    ترو خدا بگیذ چکارش کنم دفعه اخر ازش قول گرفتم تکرار نکنه ولی بازم……..
    بکشمش یا طلاقش بدم از من هشت سال کوچیکتره…

    [پاسخ]

  2. Riba گفت:

    سلام لطفا مرا راهنمایی کنید ۳۲ سالمه و یک دختر ۵ ساله دارم . من و همسرم که دو سال از من بزرگتر است و هردو کارمند هستیم ، الان ۹ ساله که با هم زندگبی می کنیم .اوایل همه چیز خیلی خوب و رمانتیک بود یادمه ماهای اول به مادرم گفتم مامان من خوشبخت ترین دختر دنیا هستم …. اما کم کم خیلی چیزا تغییر کرد الان به جرات می تونم بگم اگه بچه نداشتم تا حالا جداشده بودیم
    مشکل اینجاست که دیگه دوستم نداره ،بهانه گیر شد، توی خونه همش سرش به تلویزیون ، لپ تاب یا گوشی همراهش و ….گرمه شاید یک سال بیشتر بشه که باهم خیابون نرفنیم اون حتی از چهره ام که یک روزی منو همینطوری پسندید ایراد میگیره . با وجود همه کارها و حرف هاش من هنوز دوستش دارم نمی دونم شاید بهش وابسته شدم ، شاید هم به خاطر آینده دخترم نمی تونم رهاش کنم . و البته این را هم بگم که من کاملا بهش اعتماد دارم و مطمئن هستم او که به من خیانت نکرده … بااین اوصاف به نظرشما دل یک مرد را چطور میشه دوباره عاشق کرد

    [پاسخ]

  3. نجمه گفت:

    شوهرم خیلی پرخاشگره من حق هیچ گونه تصمیم گیری ندارم به ستوه اومدم

    [پاسخ]

  4. لیلا گفت:

    سلام خسته نباشید میخواستم اگه ممکنه راهنماییم کنید من زنی ۲۵ ساله هستم و فرزند ندارم متاسفانه ازدواج راه دور داشتم همسرم ۲۷ ساله و از یک خانواده ۳ پسره که آخرین فرزنده،وقتی با همسرم آشنا شدم بسیار آدم منتقی و متدینی بود یکی از شرایط ازدواجش با من چادر سر کردن من بود البته گفت ن هر جایی،منم قبول کردم اما بعد از ازدواج کم کم خودشو نشون داد پسری بود زود رنج و عصبی و پرخاشگر به شدت و متاسفانه به وعده هایی ک ب من داد عمل نکرد بعد از ازدواج دیدم ک ای وای غیر از اینکه باید چادر سرم کنم ساق دست و جوراب تیره هم اضافه شد اما من چون هر روز دعوا نکنیم کوتاه می اومدم به غیر از این خوانوادشم خیلی دخالت میکردند که حتی پدر شوهرم به من گفت اگر چادر سرت نکنی اسمتو از شناسنامه پسرم خط می زنم.من تو مجردیم چادری نبودم اصلا از چادرم خوشم نمی اومد ولی چون شوهرم خیلی خودشو خوب نشون میداد فکر می کردم خدا اینو از آسمون واسه من فرستادهخلاصه ک فهمیده اصلا اینطور نیست او تریاک و مشروب مصرف می کرد و فقط به خاطر خونوادش به من می گفت چادر بپوش.با تلاشم ترکش دادم از تریاک به مادر و پدرش ک گفتم کمکم کنن اونها سریع پشت پسرشونو گرفتن و گفتن ما که ندیدیم یعنی من دروغ میگم.بعد از ۱ سال زندگی مشترک ی خورده بهتر شد منم دانشگاه قبول شدم با کلی خواهش تونستم چادرم و موقت در بیارم ولی هر بار باید کاملا از جلوش رد میشدم ک بر اندازم کنه جایی دیده نشه و هر بار سر یک مسءله کوچک بحث می کردیم سریع میگفت از فردا دانشگاه نمیری چادرم سرت می کنی باز من کلی میفتادم ب پاش ولی الان ک دانشگام تموم شده کفرم و در آورده همش دعوا ک چادر بپوش منم نمیتونم چون توی شهری هستیم ک چادری خیلی معدوده(شیراز)و همه برام گوش چشم نازک می کنن تو خیابون به من دریوری میگن و دوستام با من بیرون نمیان دعوا کردیم شدید در حد بزن بزن در ضمن خیلی به خونواده من بد دهنی میکنه و تا ی دعوای کوچک میکنیم همه رو خبردار می کنه که من میخوام تکلیفم با این زن روشن بشه طلاقش بدم و من آدم تو داریم دوست ندارم با ی دعوا همه از زندگیم سر در بیارن.خیلی فکر طلاق می زنه به سرم اما هم میترسم هم نمیخوام باعث سرافکندگی پدر و مادرم بشم و هم پشت بانه مالی ندارم میترسم ولی تو این زندگی هم دارم به مرز جنون می رسم خواهش میکنم راهنماییم کنید.ممنون

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ سپتامبر 30th, 2013 09:56:

    سلام لیلا جان . بنظر بنده شما اگر ایشون را دوست دارید بلاخره با تلاش خودت زندگیتو نجات بده. سعی کن کار گیر بیاری و درآمد داشته باشی و مستقل بشی. بهترین راه برای زنانی که تحت حمایت هیچ کسی نیستند استقلال مالی هستش . تو مطمئن باش اگر درآمد کافی داشته باشی شوهرت همه جوره باهات کنار میاد و می توانی بهتر زندگیتو سامان دهی البته حالا که تحصیل کرده هم هستی می فهمی چی بهت میگم . خانواده شوهرت هم اگر ببیند نان آور خونت هستی بیشتر بهت احترام می گزارند. زندگی همینه باید تلاش کرد . باید سنگ زیرین آسیاب بود. همش توقع از دیگران خوب نیست. مطمئن هستم تو که برای تحصیلت همه سختیها را کشیدی برای زندگیت هم تلاش خواهی کرد . موفق باشی . با من در تماس باش. مطمئن باش کمکت می کنم.

    [پاسخ]

  5. سحر گفت:

    عزیزم به نظر منم شما بایه مشاور خوب باید صحبت کنی.اگه همسرت موافق مشاوره نیست خودت سعی کن تنها بری و شرایط رو توضیح بدی.حتما راهکارهایی برات داره که میتونی با انجام دادنش همسرتو آرومتر کنی.من مجردم ونمیتونم راهکاری بهتون بگم ولی فکر میکنم دلیلش همون وابستگی خیلی زیاده که معمولا برای طرف مقابل آزاردهنده میشه بهترین راه مشاورست.من برات دعا میکنم و امیدوارم مشکلت هرچه زودتر حل شه عزیزم.

    [پاسخ]

  6. ویدا گفت:

    با سلام خدمت دوستان زیباشو…یه موضوعی هست که دوست دارم راهنماییم کنید…من مدت ۲ ساله ازدواج کردم …تو محیط کار با همسرم آشنا شدیم و تا بحال زندگی عاشقانه و آرومی داشتیم. .. تقریبا همیشه با آرامش مشکلاتو حل میکنیم و تا به حال دعوا نکردیم و همیشه یکیمون کوتاه اومده و فقط یه مورده که نکته مهمیه با هم اختلاف داریم و از شما دوستان راجبش کمک میخوام…
    متاسفانه همسر من در مورد روابطم با دیگران حسود و حساسه…روابطم با دوستان و خانومهای همکار… دلش میخواد خنده ها و خوشحالیهای من فقط با خودش باشه و من رو از دوستان صمیمیم منع میکنه… طوری که میگه جواب تلفنها و اساشونو نده… بهشون بی محلی کن تا دیگه طرفت نیان… اوایل فکر میکردم فقط با دوستام مشکل داره ولی حالا میبینم کلا میترسه تنها بشه و من حواسم ازش پرت بشه…من دوستای آروم و منطقی دارم که بیش از ۱۰ ساله مثل خواهر باهم رابطه داریم و حتی خود همسرم برا یکیشون آستین بالا زد ولی بعد یه چند ماه از عروسیمون میگه من از دوستات خوشم نمیاد… با همکارای اداره جایی برم میگه منو فراموش کردی و بغض میکنه… با خواهرم یا مادرم برم بیروم مدام زنگ میزنه و میگه نگرانتم و خلاصه رفتارش باعث میشه گاهی با هم قهر کنیم ولی بازم من کوتاه میام… با دوستان کلا قطع رابطه کردم و کلا جز اداره اومدن جایی نمیرم و تو خونه میمونم… یه زمانی که تازه یه هفته بود ازدواج کرده بودیم سر اینکه چرا خونه بابات که میریم ،میری با مامانت یه گوشه ای و حرف میزنی با هم قهر کردیم… اختلافاتمون همیشه خلاصه میشه به یک قهر که من باید آشتی یکنم و تقصیرارو گردن بگیرم… من دختر اجتماعی بودم و روابطم با دوستام بعد از ازدواج کاملا کنترل شده بود ولی شوهرم حسودی میکنه…بعد از ازدواجم خانوادم به خاطر یه سری مسائل به شهر دیگه ای رفتن و من کسی و تو این شهر ندارم و واقعا از تنهایی عذاب میکشم…اگه دوستام حتی یه زنگ بهم بزنن دیگه شوهرم بغض میکنه و قهر میکنه و اصلا به هیچ صراطی مستقیم نمیشه و اصلا نمیفهمه من هم به رابطه با آدما نیاز دارم و البته خودشم با کسی رابطه دوستانه نداره … البته تو دوران مجردیش دوستای زیاده داشته ولی حالا با همه قطع رابطه است… اصولا اعتقاد داره باید با خانواده هامون رفت و آمد کنیم…ولی من که اینجا کسی و ندارم…بازم بگم اول ازدواج بهتر بود و با دوستاش و دوستان من بیرون میرفتیم و کلی خوش میگذشت ولی انگار چشم نداره به من خوش بگذره…
    خیلی دوست دارم کسی راهنماییم کنه چیکار کنم تا اجازه رفت و آمد با دوستامو بهم بده…راستش قضیه حسودیاش به خانوادمو حل کردم و فقط همین موضوع دوستام مونده…کمکم کنید

    [پاسخ]

    k11_85 پاسخ در تاريخ سپتامبر 3rd, 2013 14:03:

    خانم ویدا من فکر میکنم بهترین کار رفتن پیش یک مشاوره تا ریشهای با این موضوع برخورد بشه.
    ولی بازم از نظر من همسرتون بیش از حد شمارو دوست داره و به شما وابسته هستش. که اصلا هم خوب نیست این جور دوست داشتن مثل دوستی خاله خرسه میشه . خوب شاید بهتر باشه اگه با دوستاتون جایی میرین یک بارشم همسرتون همراه شما باشه.
    یا تنها رفتین خودتون مرتب بهش زنگ بزنین درجریانش بزارین کجا هستی و اون داره چی کار میکنه.اومدی شما محل کارت عوض شده انوقت تکلیف چیه؟؟؟ معمولا این جور حس ها میتونه مشکلی در گذشته بوده باشه. یا تو دوران کودکیش.چیزی یا کسی رو از دست داده. که الان همین حس رو داره..
    یا یه جور حس مالکیت رو شما داره که میخواد فقط مال اون باشی.. بحرحال بهترین راه مشاوره .

    [پاسخ]

    ویدا پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 07:52:

    ممنون از اینکه راهنماییم میکنید… ولی متاسفانه راجب مشاور هم باهاش حرف زدم ولی زیر بار نمیره و به نظرش موضوع مهمی نیست و میگه اگه منو دوست داری قید دوستاتو بزن…در ضمن دوستای من همیشه در حضور خودش با من تماس میگیرن و به همراه همسرم باهاشون بیرون میرفتیم…دوستام هم وقتی دیدن همسرم اینطوری شد خیلی منطقی کنار کشیدن تا برا زندگی من مشکلی پیش نیاد…بازم ممنون از راهنماییتون

    [پاسخ]

    نازی پاسخ در تاريخ سپتامبر 3rd, 2013 19:57:

    عزیزم،اول اینکه خیلی خوشحالم که زندگی خوب و موفقی دارید . من ۵ سال هست که ازدواج کردم و ۲۵ سالمه. برعکس همسر شما، همسر من خیلی دوست و همکار داره که حسابی از رفت و آمد با اونها راضی و اکثرا هم تنها میره بیرون برای گفت و گو و گاهی دوره هم بودن با دوستانش.
    اما یه سری دوست مشترک داریم که زوج هستن و همیشه از بودن با اونها لذت میبریم. همکار هم نیستن. بلکه دوست های زمان قدیم ما هستن که حالا رفت و امد هامون رو در قالب خانواده انجام میدیدم.
    پیشنهاد من در درجه اول، این هست که به یک مشاور محرب مراجعه کنید.
    دوم اینکه به نظر میرسه همسر شما از اعتماد به نفس کافی برای ایجاد رابطه دوستی برخوردار نیست و شاید در دوران تحصیل هم دوستان انگشت شماری داشته و اصولا آدمی نیست که به این گونه از روابط اجتماعی مشتاق باشه.
    حمل بر جسارت نشه، اما شما هم بهتره با دوستان محرد دخترتون کمتر رفت و آمد کنید. مطمئنا همسرتون شمارو خیلی دوست داره و همینطور دوستان چندیدن و چند سالتون.
    اما چه بسیار دیده شده که از این رفت و آمدهای زیاد افراد با آشنایی بیشتر با همدیگه، به هم مشتاق و علاقمند شده و این علاقه مثل یه بیماری آرام آرام رشد میکنه و یه دفعه ای متوجه موضوع میشه و میبینه که به دوست شما علاقمند شده!
    خلاصه اینکه نذارید اینطور وابسته و اعتیادوار دورستدار شما باشه و بهش اطمینان بدید که هر کسی رو به اندازه ای که در زندگیتون نقش داره دوست دارید.
    و اینکه به اون هم اس ام اس بزنید، گاهی گوشه خونه کنار وسایلش براش یادداشت بذارید که چقدر دوستش دارید.
    تو جیب یا کیف پولش یه قلب کاغذی کوچیک درست کنید و بذارید و خلاصه کاری کنید که متوجه بشه که همیشه همراه و همسرش باقی می مونید

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 08:19:

    ویدای عزیز، من هم چون این شرایط را تقریبا مشابهش با دوز کم دارم. بهترین راه اطمینان به همدیگر است . حالا این اطمینان را چطوری باید بوجود آورد. اولا باید مواظب حرکاتتون باشید که حرکت مشکوکی ازتون سر نزنه دوما ایشان باید کم کم خودشو عادت به اجتماعی بودن بده سوما ایشان شما را دوست داره نمی خواهد ازدست بدهد که این را شما به فال نیک بگیرید. چهارما شما کمی از روابط تون با دوستان کم کنید و بهشون بگید فلان دوست دعوت کرد نرفتم فلانی گفت فلان نکردم و همیشه بهش یادآوری کنید که دارید برای رضایت خاطر ایشان هم تلاش می کنید. شوهرتون به علت تنها شدن بعد از ازدواج احتیاج به محبت زیاد داره شما بیشتر بهشون محبت کنید. به خانوادشون احترام زیادی قائل شوید.خلاصه زندگی مشترک احتیاج به فداکاری داره البته باید این فداکاری دو طرفه هم باشد. من با اینکه خودم بعضی وقتها سخت گیر هستم ولی بلافاصله سعی می کنم حرکاتی به نفع همسرم هم انجام دهم تا دل ایشان هم راضی شود. در هر صورت نکته زیاد است ولی برای زندگی موفق چون ما فرهنگ سنتی داریم باید بعضی از فرهنگ های هرچند اشکال دار را رغایت کرد تا از دید همه خوب باشید. مثل اطاعت محض از همسر ووووو موفق باشید .

    [پاسخ]

    ویدا پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 09:04:

    با سلام و تشکر بابت راهنماییتون …آقا رضای عزیز باید بگم که از اول زندگیمون تمام روابط من با دیگران در کمال صداقت و آشکارا بوده و همسرم در جریان همه ی کارام بود…جالبه بدونید هرگز تو روابطم با مردای دیگه هیچ مخالفت و ایستادگی از همسرم سر نمیزنه و کار من کاملا مردونه است و تمام طول روز توی اداره با پیمانکارای ساختمانی سر و کله میزنم و خودش هم شاهد این اوضاع هست و هرگز شکایتی نداره…کم کردن روابطم هم تا اینجا کمکی بهم نکرده و وقتی میگم نامزدی فلانیه و من نمیرم اون هم اصلا به روش نمیاره … همسرم به نفع من خیلی کارا میکنه ولی تو این مورد به خصوص هرگز کوتاه نمیاد تا جایی که گاهی من میشینم و گریه میکنم و از دلتنگی میگم اونم منو میبره پارک و تفریح و حتی پا به پای من گریه میکنه ولی کوتاه نمیاد… میگه عاشق خنده هاتم و همه کاری میکنه من بخندم ولی تو این مورد هرگز کنار نمیاد…
    به هر حال از راهنماییتون ممنون

    [پاسخ]

    reza پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 13:14:

    ویدا جان دوباره سلام. شما تا بحال نپرسیدید علت دقیق این کارش چی هست . چرا از رابطه تو با خانم ها ناراحت است ولی نسبت به آقایون بی تفاوته. یا اینکه شما این قضیه را درست در کامنت نگفتید و نسبت به رابطه و معاشرت با خانمها و آقایون متنفره و کلا نمی خواهد با کسی رابطه صمیمانه داشته باشی. اگر در مورد هر دو جنس باشه من احتمال می دهم یک چیزی را روش نمیشه بهت بگه باید حتما از خودش بپرسی و ول کن نباشی تا بگه و شما بتوانید راه حل پیدا کنید . شما حتی اگر متخصصترین روانشناس برید تا ایشون تمام مسائل را باصداقت نگویند و اعتراف نکنند نمیشه براش راه حل گفت . پس ازشون بخواهید براتون توضیح بدهند علت اصلی ماجرا چیست. باز در خدمتم. بلاخره شما زن و شوهر هستید تعارف و خجالت و کم رویی و اینها را باید کنار گذاشت و با صداقت گفت و راه حل پیدا کرد.

    [پاسخ]

    ویدا پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 08:52:

    نازی عزیز همسر من زیربار نمیره تا پیش یه مشاور بریم…در دوران مجردی هم دوستان زیادی داشته که خودش اول ازدواجمون یکی از اونا رو به یکی از دوستان من معرفی کرد و حالا با هم نامزدن… من دوست مجرد ندارم و همشون تا امروز ازدواج کردن یا نامزد دارن ولی من اجازه نداشتم برم مراسم دوستام شرکت کنم…اوایل زندگیمون وقتی بهش میگفتم هرکس یه جایگاهی داره و زندگی بدون عشق به پدر و مادر و خواهر وبرادر و دوست نمیشه بغض میکرد و میگفت تو منو اندازه ای که من دوستت دارم دوست نداری…تا امروز هم تمام تلاشمو کردم که بهش بفهمونم که منم حداقل اندازه اون دوستش دارم…ولی بازم همون برخورد همیشگیو در مواجه با روابط من با جامعه داره…
    از کمک و راهنماییت ممنون و امیدوارم زندگیت همیشه شیرین و موفق باشه..

    [پاسخ]

    نازی پاسخ در تاريخ سپتامبر 4th, 2013 16:15:

    خوب معلومه ایشون انحصار طلب هستن به شدت و ممکنه اگر این نوع علاقه در آینده درمان نشه، حتی مخالفت کنند با بچه دار شدن شما و یا اگر در دوران بارداری نسبت به اون بچه بی میلی نشون ندادند ممکنه از لحظه تولد، فورا فرزندتون رو رقیب ببینند در مقابل جلب محبت همسر و یا حتی گاهی اینطور افراد به فرزند خودشون هم ممکنه آسیب برسونن!!
    پس تا این مشکل رو هم برای راحتی و آزادی خودتون و هم برای جلوگیری از برخوردها و تنش های آینده حل نکردید، به راحتی از کنارش عبور نکنید.
    موفق و پایدار باشین و به همچنین 🙂

    [پاسخ]

  7. reza گفت:

    من به عنوان اولین نفر در این بخش باید بگم زندگی را هیچ وقت نباید بر همدیگر سخت گرفت . گذشت و مدارا و تلاش و پیدا کردن راه حل برای زندگی بیشترین اهمیت را دارد . همش بهانه گیری و همش چرا را بکار بردن و چشم همچشمی و حسادت دیگران و مقایسه خانواده شوهر و زن با هم و همه و همه فقط زندگی شما را خراب می کند به کسی یا فامیلی لطمه نمی زند . زن و شوهر باید هوای هم را داشته باشند نه اینکه بخاطر دیگران زندگی خودشون را خراب کنند . ما این نکته را درک نکردیم که زندگی مال ما دوتاست نه دیگران . وقتی دیگران مهمتر از ما می شوند دیگه ما از بین رفته دیگران مهم می شوند. اگر شما خوشبخت باشید خانواده هم خوشحال هستند و برعکس.لطفا نظر بدهید. ؟؟؟؟؟؟

    [پاسخ]

    k11_85 پاسخ در تاريخ سپتامبر 3rd, 2013 10:54:

    من که میگم با بقیه ایدی هات بیا در مورد نظرت نظر بدن…
    ازشون هم تشکر کن..

    [پاسخ]

    مانا پاسخ در تاريخ سپتامبر 3rd, 2013 12:30:

    عجب رویی.روئه یا سنگ پای قزوین معلوم نیست

    [پاسخ]

پاسخ دادن به نازی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 − 11 =