دوران نامزدی و ویژگیهایی که باید به آنها توجه کرد

Monikabayat گفت:

سلام من یه دختره بیست و یک ساله ام ک دوسال با ی پسری دوستم ک قصدمون ازدواج بود ولی من مشکلاتی داشتم تو خانوادمون ک بهش نگفته بودم میخواستم سره ی فرصتی بگم بعد خودش از طریقه یکی از دوستای مشترکمون فهمید ک من خانواده ام این مشکلارو داره اول قبول کرد گفت اشکال نداره مهم خودتی ولی حالا سره هر چیزه کوچیکی ک دعوامون میشه سریع میگه جداشیم تا قبل این موضوع اصلا اینجوری نبود حالام بهم برگشته میگه من بعد عید ازدواج میکنم اونم ن با کسی ک دوس باشم با کسیک خانواده ام انتخاب کنه دوس داری باهام بمون دوس نداری جداشو من خانواده ام نمیزارن باتو ازدواج کنم نمیدونم چیکار کنم خیلی دوستش دارم توروخدا کمکم کنید

[پاسخ]

باران گفت:

سلام لطفا کمکم کنید من دختری ۲۱ساله و یک ماه است با پسری۲۹ساله عقد کرده ایم کار نامزدم در یه شهر دیگه ایه و یک هفته بعد از عقدمون رفته و تا یک ماه دیگه هم نمیاد یعنی نمیتونه بیاد.جلسات خواستگاری ما حدودا ۵بار طول کشید و دوبار من و نامزدم در اتاق صحبت کردیم طی این جلسات من این طور اونها رو شناختم که خیلی خانوادا ی خون گزم و عاطفی هستن.هم ما و هم اونها خانواده های خیلی مذهبی هستیم .در این یک ماه دوران عقد ما من کاملا از اخلاق و رفتار و محبت همه ی اعضای خانواده ی نامزدم خیلی خیلی راضی هستم.هم من و هم نامزدم خیلی خجالتی و کم رو هستیم در حدی که در این یک ماه هنوز هم همدیگه رو شما خطاب میکنیم.من همیشه از این قضیه ناراحت میشدم که میدیدم دونفر که تازه عقد کردن رفتارشون تو جمع زیادی عاطفی میشه و خیلی شور و شوق دارن که همو ببینن ولی وقتی یه مدت از عقد یا ازدواجشون میگذره نسبت به هم سرد میشن یا به هم بی احترامی میکنن به خاطر همون همیشه دلم میخواسترابطه ی من و نامزدم در جمع خانواده ها و مخصوصا در اوایل عقد متعادل باشه ولی همیشه نسبت به هم محبت داشته باشیم…نامزد من دقیقا با من هم عقیدست و من خیلی خوشحالم که رفتارش بچگانه نیست و منطقیه.فقط یه موضوعی مک رو داره نگران میکنه اینکه ما وقتی تلفنی با هم صحبت میکنیم خیلی خوب و با محبت و با احترام با هم حرف میزنیم ولی من انتظار داشتم حداقل روزی یک بار با مک تماس بگیره و حداقل روزی یک بار با پیامک حالمو بپرسه درحالی که هر ۴روز یکبار زنگ میزنه…من شنیده بودم که در نامزدی اقایون زودتر و حداقل کلامی ابراز محبت میکنن ولی تا حالا نشده رودر رو یا در پیامی به من ابراز محبت کنه و یا بگه خوشحاله که مو عقد کردیم و این رو هم بگم ما اصلا باهم تا الان هیچ ارتباط فیزیکی نداشتیم جز دست دادن موقع سلام و خداحافظی…این عجیب نیست؟؟نشون دهنده ی سردی اون نیست؟؟؟در حالی که بارهاااااا ابراز کرده که خیلی خیلی عاطفی و احساسیه…من سعی کردم خوشبین باشم و پای خجالتش میزارم…نظر شما چیه؟؟

[پاسخ]

قاسم گفت:

سلام خواهش میکنم کمکم کنید
من بعد یه رابطه عشقی که به نتیجه نرسید بخاطر بابای دختره بعد چند فقط به اصزاز همون دخترو خانواده م مجبور به ازداج با یکی از اقوام شدم البته قبلش دخترو دیدم خشم اومد ازش البته هنوز دلم پیش همون دختر قبلی گیر بودخلاصه قبل عقد با زنم با اس ام اس ارزشامو براش گفتم.مثلا گفتم از دست دادن با نامحرم خوشم نمیاد یا چت کردن با غریبه اینکه چیا مهمه برام.من۲۴سالم اون۱۷سالش اونم درست جواب نمیداد یا میگف باشه خلاصه من با حساب همین حرفاش اوکی دادم باهم عقد کردیم بعد چن روز با فشارپدرم.خلاصه اونا رفتن چابهار مام گلستان ولی چیزی از رابطه من کم نشد هی میگف بیا دلم تنگ شده این حرفا بعد چن ماه کارمو بخاطر اون ول کردم تا تو یه شهر دیگه بتنم یه زندگی بهترو اسه خودمون بسازم کارم پیدا شد ولی از شانس بد من روز دومش تو راه کارخانه سر خوردم دسم شکست.بعدش مادر خانوم زنم گفتن بیا چابهار زنم قبلش میگف بیا طاقت ندارم دیگه بخدا.من رو حرف اونا رفتم تا قبل اینکه برسم خونشون همه چی خوب بود اما تا دیدمش جلو خونواده ش گف چه ترسناک شده منم به شوخی گرفتم حرفشو یکم من شوخی کردم بعدش .اصلا اون چیزیو که میخاسم نبود اینگار از یه چیزی ناراحت بود انگار اون ادم چن روز قبل نبودسه روز بهش میگفتم چته بیا بریم بیرون چیزی نمیگف مادرشم نصیحتش میکرد ولی انگار نه انگار منم اعصابم خورد شد اس ام اس دادم بهش گفتم چرا ناراحتی نمیخام اینطوری باشی مشکلت منم؟اونم بعد یه مدت ج داد من همینم میخای باش نمیخای نخا.خیلی بهم برخورد گفتم اگه منو نمیخای فردا بریم طلاق.بعد به فامیلشون دست میده گفتم بهش حرام عزیزم هیچی اصن بعدش تو برنامه چتم با بقیه چت میکرد گفتم خوب نیس یه بار گفتم لباس بپوش جلوی مهمون یا روسریتو بکش جلو بعد چند روز بهم میگه تو بدبینی.خلاصه بعد یه فته اومدم خونمون بزور گفتم چته عزیزم.میگه مشکلم خودتو رفتارته خیلی بد صحبت کرد انگار تازه خدشو رو کرده.به مامانشم گفتم میگه تو بزرگتری…الانم میگه قبلا دوست داشتم ولی الان نه منم نمیدنم چ مرگشه میگه تو ان یه هفته اگه تو عذاب کشیدی من ارزی مرگ میکردم.میگه چرا اسم طلاق اوردی میگم بخاطر رفتار خیلی سردت و بی محلیت میخاسم بدونم مزه دهنت چیه.گفتم بیا گذشته رو فراموش کنیم میگه اگه بمیرم حرفاتو رفتارتو فراموش نمیکنم.تعجب میکنم من همش همینطور بودم الانم میترسم مهریه شو اجرا بزاره میترسم به مادر پدرم بگم چون حرص میخورن…به نظرتون چیکار کنیم چرا یه دختر یدفعه تغییر میکنه..الانم دوریم۲۰۰۰کیلومتر سه روزه باهم ارتباط نداریم تو یه همچین ضعیتی باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[پاسخ]

سارا گفت:

سلام.خسته نباشید ممنون میشم اگه کمکم کنید.من الان۱سالو ۷ماهه که باکسی که دوست بودم نامزد کردم که خانوادهممذهبیی هستن خیلی باهم مشکل داریم نامزدم خیلی لوسه بیشتر اوقات باهم قهریم مدام تهدیدم میکنه میگه اگه به حرفم گوش ندی فلان میکنم و…
وقتیم حرفاشو گوش میدم پرروترمیشه خاسته هاش بیشتروبیشتر میشه ترخداکمکم کنید راهنماییم کنید کاری کنم که قهر کردنایه مدامشو بذاره کنار!! ماتا۲ماهه دیگه عروسی میکنیم اضطرابش همه وجودمو گرفته چجورمیخاییم بااین شرایط کنار بیاییم.من دوسشدارم ترخداکمکم کنید

[پاسخ]

زرین گفت:

بنظر من شما از اول انتخابتون اشتباه بوده و اگر به ازدواج ختم بشه بازم اشتباست چون دوامی نخواهد داشت شما بخاطر پول و ثروت اونو اتخاب کردین نه از روی عشق و علاقه و تفاهم آیا میشود یک عمر باشخصی زندگی کرد صرفاً بخاطر پولش بدون در نظر گرفتن بقیه ملاکها و معیارها.

[پاسخ]

reza گفت:

باید به روش ساده ودرکل بهتروجامع توضیح داده شود متاسفانه همه توضیح ها فقط معنی خاصی نداره

[پاسخ]

مهدي گفت:

متشکرم عالی بودازراه کارهای شما استفاده خواهم کرد

[پاسخ]

لیلا گفت:

ممنون از تذکرتون………..والا ما که فعلا مجردیم و قصد ازدواج نداریم ولی به هر حال متشکرم

[پاسخ]

reza گفت:

قشنگترین دوران زندگی دو تا انسان علاقمند به هم است که هیچ وقت تکرار نخواهد شد . از همه تقاضا دارم این دوران را با تمام وجود قدرشو بدونند . همه نامزدها امیدوارم خوشبخت بشند . ایشا….

[پاسخ]