معیارهای ازدواج موفق

ازدواج موفق

آیا جزو افرادی هستید که تصمیم به ازدواج دارید یا اینکه در حال حاضر متاهلید و از دنیای تجرد خداحافظی کرده‌اید؟ هیچ فرقی نمی‌کند چرا که داشتن یک ازدواج موفق برای مجردها و تبدیل آن به یک زندگی موفق برای متاهل‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است و آینده افراد را رقم می‌زند….

مصاحبه سلامتیران با دکتر پروین ناظمی مشاور خانواده

حتما شما هم شنیده‌اید که می‌گویند ازدواج مانند یک هندوانه سربسته است. هر چقدر هم در خرید یک هندوانه تخصص داشته باشید باز هم درصدی امکان دارد اشتباه کنید و به جای یک هندوانه قرمز و سالم و شیرین، هندوانه‌ای سفید و بی‌مزه نصیب‌تان شود. به عبارت دیگر، هر چقدر هم قبل از ازدواج، محتاط باشید و همه جوانب را بسنجید باز هم معلوم نیست نتیجه آن ازدواج موفقی باشد. اما دکتر پروین ناظمی، روان‌شناس و مشاور خانواده این نظریه را تایید نمی‌کند و معیارهای یک ازدواج موفق را پلی برای داشتن یک زندگی موفق می‌داند. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی ما با خانم دکتر ناظمی درباره معیارهای یک ازدواج موفق و باورهای غلط پیرامون آن است.

از ازدواج موفق چه تعریفی دارید؟

ازدواج موفق به یک انتخاب صحیح و با تدبیر برمی‌گردد. متاسفانه بسیاری از افراد ازدواج را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود می‌دانند و بر این باورند ازدواج موفق، ازدواجی است که مشکلات دوران تجرد را از بین ببرد. به عنوان نمونه تامین نیازهای مادی و جسمانی، برخورداری از موقعیت اجتماعی بهتر، فرار از مشکلات خانوادگی دوران مجردی، داشتن یک همسر زیبا برای خودنمایی، فرار از تنهایی و مسایلی از این قبیل را ملاک اصلی ازدواج قرار می‌دهند و چه بسیار ازدواج‌هایی که به دلیل این باورهای نادرست به طلاق منجر شده است.

بنابراین یک انتخاب موفق باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟

مهم‌ترین نکته برای داشتن یک ازدواج موفق این است که شناخت مقدم بر عشق باشد. به عبارت دیگر، یک انتخاب درست بر مبنای شناخت شکل می‌گیرد و بعد از شناخت طرف مقابل، عشق به وجود می‌آید. متاسفانه این روزها دخترها و پسرها اول عشق را تجربه می‌کنند و بر پایه آن می‌خواهند به شناخت برسند و این در حالی است که این عشق ظاهری چشم آنها را روی حقایق و عیب‌های طرف مقابل می‌بندد و در مدت کوتاهی پس از آغاز زندگی مشترک‌شان به این نتیجه می‌رسند که عشق برای خوشبخت شدن کافی نیست و ادامه زندگی برایشان غیرممکن می‌شود. البته این‌طور نیست که مشکلات پیش آمده قبل از ازدواج و در دوران دوستی و نامزدی وجود نداشته بلکه دوست داشتن‌های بدون شناخت و دلبستگی‌های احساسی مانع شده تا طرفین واقع‌بین باشند و عیب‌های طرف مقابل خود را ببینند و اگر هم دیده‌اند از آن چشم‌پوشی کرده‌اند؛ به این امید که بعد ازدواج بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.

برای رسیدن به این شناخت، چه پیش‌شرط‌هایی لازم است؟

مهم‌ترین قدم، ‌رسیدن به خودآگاهی و طی کردن مراحل خودشناسی است. فرد باید قبل از هر انتخابی، نقاط‌ضعف و قوت خود را به طور کامل بشناسد، هدف و ارزش‌های زندگی‌اش را مشخص کند و با شناسایی ملاک‌های یک انتخاب موفق دست به انتخابی شایسته بزند. ما معتقدیم فردی می‌تواند انتخاب شود و دست به انتخاب بزند که مراحل ۵ گانه بلوغ (رشد جسمانی، عقلانی، اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و روانی) را گذرانده باشد. البته نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت که هیچ انسانی کامل نیست و باید فردی را انتخاب کنیم که تا حد ممکن به ایده‌آل‌های ما نزدیک باشد اما هیچ صددرصدی وجود ندارد. در کنار این موضوع داشتن شرایط روانی مناسب، تطابق فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی، داشتن شخصیتی سالم و باثبات و درک متقابل تفاوت‌های میان زن و مرد از جمله پیش‌شرط‌های یک انتخاب مناسب است که می‌تواند به یک شناخت مناسب برسد، رنگ عشق به خود بگیرد و یک ازدواج موفق را رقم بزند. در عین حال ما باید مطمئن شویم که طرف مقابل ما در کنار یک همسر خوب بودن، می‌تواند یک مادر یا پدر خوب هم باشد.

آیا این ممکن است که یک ازدواج موفق به یک زندگی مشترک ناموفق ختم شود؟

این موضوع بستگی دارد که ازدواج موفق از دیدگاه طرفین چه تعریفی داشته و چگونه شکل گرفته است. اغلب ازدواج‌های مبتنی بر عشق و بدون شناخت کافی از طرف مقابل شاید در اوایل، یک ازدواج موفق باشد اما همان‌طور که گفتم داشتن یک زندگی موفق را تضمین نمی‌کند و بحث‌ها و بگومگوها و دعواها مدت کوتاهی پس از ازدواج آغاز می‌شود. از طرفی یک ازدواج موفق زمانی به یک زندگی موفق ختم می‌شود که زن و شوهر مهارت حل مساله و همدلی را بیاموزند و در زندگی مشترک آنها را به کار بگیرند. ببینید، ما باید یاد بگیریم به مسایل از دیدگاه فرد مقابل نگاه کنیم، به احساسات و خواسته‌های طرف مقابل احترام بگذاریم، زمانی که عصبانی هستیم روی خواسته‌هایمان پافشاری نکنیم، با بروز کوچک‌ترین مشکلی یک گفت‌وگوی منطقی داشته باشیم، به جای شنیدن، مهارت گوش کردن را یاد بگیریم و در زندگی مشترک‌مان گذشت کنیم و مسایل جزیی و پیش پاافتاده را به جنجال و کشمکش تبدیل نکنیم.

بسیاری از افراد بر این باورند در طول زندگی مشترک عشق جای خود را به عادت می‌دهد. آیا این عادت در تعریف زندگی موفق جایگاهی دارد؟

زن و شوهر باید هر چند وقت یکبار گردوخاک زندگی مشترک را بگیرند و با ایجاد تنوع، نگذارند عشق به عادت صرف تبدیل شود. البته عادتی که توأم با عشق باشد نشانه‌ای از یک زندگی مشترک موفق است و نمی‌توان از آن خرده گرفت و اصلا اجتناب‌ناپذیر است. توصیه من به همه زوج‌ها این است که مثلا سالی ۲ هفته از هم دور شوند تا با یک تیر دو نشان بزنند. به این معنا که هم میزان عشق و دلبستگی طرف مقابل را بسنجند و هم مانع شوند تا عشق آنها به یک عادت صرف تبدیل شود. البته نباید فراموش کنیم که پایه یک ازدواج موفق شناخت و پایه یک زندگی موفق عشق، اعتماد، گذشت و صداقت است. درواقع یک زوج موفق خواسته‌ها و انتظارات خود را به صراحت می‌گویند، استقلال و فردیت خود را در طول زندگی مشترک حفظ می‌کنند و به حریم خصوصی طرف مقابل احترام می‌گذارند، روش‌های حل اختلاف را می‌آموزند و به کار می‌گیرند و برای حفظ رابطه تلاش می‌کنند و نمی‌گذارند عادت جایگزین عشق آنها شود.

حالا اگر بنا به دلایلی به این نتیجه رسیدیم که ازدواج ناموفقی داشته‌ایم یا اینکه دیگر زندگی مشترک موفقی نداریم. در این شرایط مراجعه به یک مشاور خانواده می‌تواند راهگشا باشد؟

این موضوع بستگی به افراد دارد. زوج‌های موفق قبل از مراجعه به مشاور و بررسی مشکلات پیش آمده، به دادگاه نمی‌روند تا سند طلاق را امضا کنند بلکه می‌کوشند تا مشکلات را به بهترین شکل ممکن حل کنند. البته مشاور به شرطی کمک‌کننده است که طرفین خودشان بخواهند بحران را حل کنند و به تکنیک‌های توصیه‌شده به خوبی عمل کنند. متاسفانه در کشور ما زن و شوهر زمانی به مشاور خانواده مراجعه می‌کنند که به بن‌بست رسیده‌اند و به مشاور نیاز دارند تا حکم طلاق آنها را تایید کند. در این شرایط کاری از دست بهترین و خبره‌ترین مشاور هم برنمی‌آید اما اگر زن و شوهر نه برای خراب کردن رابطه بلکه برای حفظ آن به مراکز مشاوره مراجعه کنند قطعا نتیجه خواهند گرفت و می‌توانند ازدواج و زندگی موفقی داشته باشند.

زیبـــا شــو دات کام

مطالب مرتبط

۱۸ دیدگاه‌

  1. امین گفت:

    سلام ۲۲سالمه دانشجوی بورسیه ام
    خودم وخونوادم خیلی مذهبی ان ازیه دختری خوشم میادکه خودش ومادرش وتاحدودی خواهربرادراش مذهبی اندولی پدرش وکلاخونواده ی پدری خیلی معتقدنیستن پدرش هم تاحدودی اعتیادداره
    خانواده م هم این دختر پیشنهادش دادن الان وسواس گرفتم جکارکنم
    لطفاراهنماییی کنید

    [پاسخ]

  2. ریما گفت:

    من قراره با پسر داییم نامزد کنم شرایطش خیلی خوبه ولی بامن هم قده واین موضوع اذیتم میکنه ازطرفیم میترسم که بعدا این موضوع زیاد برام مهم نباشه از طرفیم خانوادش ازنظر جسمانی خوب نیستن ولی ایشون خودشون سالمن وباعث شده که رو انتخابم تاثیر بذاره. لطفا راهنماییم کنید که ازدواج باایشون مناسبه؟؟؟

    [پاسخ]

  3. roya گفت:

    kheyli khoob bood!!!!
    mer30

    [پاسخ]

  4. مهدی گفت:

    سلام من ۱ پسر۲۸ ساله هستم مدتیه که با ۱ دختر باکمالات و موقر آشنا شدم خیلی دوست دارم برو خواستگاری ولی بدلیل مسایل مالی که برجی۵۰۰میگیرم خیلی میترسم که قدم جلو بزارم البته مبلغی هم سپرده دارم ولی میترسم. زندگیم بهم ریخته شده خیلی حواس پرت شدم
    دارم دیوونه میشم بین۲ راهی رفتن و برگشتن موندم تورو خدا کمکم کنید….

    [پاسخ]

  5. سوي خوبي ها گفت:

    وقتی صحبت از ازدواج و ترویج این سنت الهی میشه، ارشادی که به جوان ها میکنند این هست که توقعاتتون رو پایین بیارید و راضی باشید. تا اینجا بسیااااااااااااار خوب!
    از اینجاست که شروع میکنن به گفتن صحبت های این چنینی که چرا خانواده دختر کلی شرط و شروط برای خواستگار میذارن و این که باید دخترها و خانوادشون توقعاتشون رو پایین بیارند.
    اما چرا هیچ کس از امواج عظیم شروط دست نیافتنی و غیرممکن و آرمانی پسرها و خانواده هاشون که روز به روز بیشتر و بیشتر میشه هیچ صحبت و یا نظری ابراز نمیکنه.
    بارها و بارها این خبر رو شنیدیم و یا خودمون این رو تجربه کردیم که خواستگارها شروطی میگذارن از قبیل رنگی بودن چشم مخصوصا آبی!! یا داشتن پدر زن لیسانس به بالا و قطعا تحصیل کرده و مشاغل آزاد کلا منتفی،یا پدر زن پول دار و یا بودن منزل مسکونی دختر در بهترین نقطه ی شهر!! دیگه جونم براتون بگه،اینکه حتما مانتویی باشه و یا حتما چادری باشه حتی جلوی مهمانها!!یا اینکه همین که چادر سرش باشه کافیه و در پاره ای مواقع به مصلحت مانتویی بشه!! و…….
    چندی پیش یکی از دوستانم از یکی از خواستگارهایش می گفت که بد نیست شما هم بشنوید:
    پسر عموی من فردی تحصیل کرده است و مدرک کارشناسی ارشدش را به تازگی گرفته است.و من نیز مشغول گذراندن دوره کارشناسی هستم.وقتی از روی رودربایستی به خواستگاریم آمد قدری من من کرد و در نهایت حرفی زد که واقعا از یک فرد تحصیل کرده و امروزی بعید و دور از ذهن بود.او بعد از عذرخواهی اقرار کرد که او دختری را میخواهد که چشمانش دقیقا آبی باشد!!
    بعد از شنیدن این حرف کاملا در شوک رفته بودم و به این فکر می کردم که چرا با وجود این همه ویژگی های مثبت و ایده الی که در من هست باز از آنها چشم پوشی کرده و تنهابه دنبال چیزی است که نه در اختیار من هست و نه امر مهمی برای خوشبختی و تداوم زندگی است..
    جالب اینجاست که زن عموی من با اینکه میداند من دختری باوقار و کاملا امروزی هستم و به پسرعمویم علاقه دارم باز همچنان به دنبال خواسته ی پسرش در جستجوی دختری است که فقط چشمانش آبی باشد!!
    حال شما خودتان قضاوت کنید شروطی که خانواده پسرها دارند عجیب تر وغیرممکن تر هست یا شروط خانواده دختر که وجدانا اگرشروطشان منصفانه نیست لااقل غیرممکن نیست!
    چرا خانواده های آقا پسرا به این توجه نمی کنند که چیزی که به درد زندگی آقا پسرشان میخورد مثلا رنگ چشم دختریا شغل پدردختر نیست،شعور و اخلاق و ایمان دختر هست که سلامت عشق و زندگی رو تضمین میکنه.
    چرا باید سرمایه های عظیمی که در وجود دخترهای پاک هست با معیارهای غلط خانواده ها به دست فراموشی و فنا سپرده شوند.
    چرا در ازدواج همه چیز مهم شده است غیر از گوهر وجودی دختر و پسر؟
    چرا باید جوان های امروز قربانی معیارهای غلط خانواده ها شوند و حقیقت ازدواج به چیزی غیر از معنای واقعی خود تبدیل شود؟
    آیا براستی شما خانواده های ایرانی فکر می کنید معنای واقعی ازدواج را می دانید؟ اگر آری پس چرا بسیاری از جوان های ۳۰ سال و بالاتر هنوز مجردند و ازدواج برایشان امری غیرممکن شده است؟ اگر براستی معنای ازدواج را می دانید، چرا متاسفانه ما امروز با حجم عظیمی از طلاق مواجه هستیم؟
    به شما میگویم..
    تا زمانی که خانواده ها به جای معیارهای عقلانی و درست به توقعات و معیارهای فضایی و سخت روی بیاورند دفتر طلاق روز به روز برگه هایش افزون خواهد گشت و جوان ها روز به روز سرخورده تر و ناکام تر از پیش خواهند شد.
    از شما دخترها و پسرهای عزیز عاجزانه میخواهم قدری تامل کنید و به ازدواج با چشم عقل بنگرید و نگذارید زندگی تان با مسائل پیش پا افتاده و لا مهم خراب و ناکام شود.
    منتظر نظرات شما هستم..

    [پاسخ]

  6. elahe گفت:

    لطفا مطالب رو برام ایمیل کنید

    [پاسخ]

  7. حسین گفت:

    سلام راستش من کمی از درآمدم برای ازدواج می ترسم، درآمدم حقوق اداره کاره و خداراشکر خونه دارم، به نظرتون با این حقوق می تونم زندگی رو بچرخونم؟

    [پاسخ]

    نیما پاسخ در تاريخ ژوئن 1st, 2014 19:21:

    دوست عزیز شما قطعا میتونید با وجود خونه و کار زندگی رو بچرخونید . طبق یه مثالی که بنده همیشه در مورد مسایل این چنینی مطرح میکنم اینه که انسان در زندگی هرچقدر هم که در بیاره بازم میگه کمه !
    شما امروز خونه دارید و هم یه شغل در اداره حالا با یه درامدی … فردا که میخوای ازدواج کنی میگی چرا یه ماشینم نخرم و بعد ازدواج کنم و همینطور خیلی چیزاهای دیگه و همینطور این خواسته ها کم که نمیشه بلکه بیشتر هم میشه

    [پاسخ]

  8. مریم گفت:

    سلام من یک خواستگاردارم که پسردایی شوهرخالمه اهل شهرستانه فوق لیسانسه ولی کارنداره سربازی هم نرفته تهران هم نمی خوادبیادزندگی کنه ولی خاله اصرارداره پسرخوبی واخلاقش خوبه خانواده خوبی بقیه مسایل درست میشه من هم دانشجوی ارشد هستم ولی من قبول ندارم شرایط این پسر به نظرشما من چه تصمیمی بگیرم

    [پاسخ]

    شادی پاسخ در تاريخ فوریه 3rd, 2015 12:38:

    سلام
    عسسسییم
    در مورد انتخاب همسرت خیلی دقیق باش .
    داشتن تحصیلات یکی از نقاط مثبت هست ولی عاملی برای خوشبختی نیست .
    رفتن سربازی در پیداکردن بعضی از شغل های مناسب خیلی خیلی اهمیت داره در کنار اینکه خیلی از خصوصیات رفتاری فرد تغییر می کنه .
    شاید چند ماه اول آشنایی با عشق کنار هم باشید ولی بعد از مدتی بخاطر مشکلات مالی با این شرایط کشور قطعا به مشکل برمی خورید . به نظر بنده ایشون در حال حاضر با داشتن اخلاق و تحصیلات نمیتونن نونی سر سفرتون بذارن .
    حکم عقل ببین چی هستش .

    [پاسخ]

  9. حبیب گفت:

    سلام ممنونم بخاطر این مطلب مفید و خوبتون

    [پاسخ]

  10. کمال گفت:

    با عرض سلام
    خیلی ممنون از توضیحاتتون مفید بودن

    [پاسخ]

  11. sadighe گفت:

    mersi kheyli mofid bood mamnoon.

    [پاسخ]

  12. asr گفت:


    خوب بود

    [پاسخ]

  13. Ava گفت:

    سلام ممنون از مطالب خوبتون من ٢٢ سالمه و مجردم اما از ازدواج میترسم به این دلیل که تا الان هر خواستگار با هر فرهنگ و شخصیتی که داشته رو نتونستم قبول کنم چون احساس دوست داشتن رو به کسی ندارم و از اینکه روزی ازدواج کنم که نتونم دوسش داشته باشم خیلی میترسم
    باید چه کار کنم؟

    [پاسخ]

    دکتر نظری پاسخ در تاريخ می 28th, 2014 13:22:

    سلام دوست عزیز
    ازدواج و فرآیند های بعد از آن خود باعث تجربه ی احساس و رویدادهای جدیدی در زندگی افراد می گردد که یکی از آن ها احساس اعتماد ، امنیت و در ورای آن آرامشی ناب می باشد .

    دوست داشتن امری ناخود آگاه در مقابل مطالب مذکور است که پس از گذر زمانی بسیار کوتاه مابین طرفین ایجاد شده و به اصطلاح عشق به وجود خواهد آمد .
    بنابراین انتخاب همسر پیش از دوست داشتن پدیده ای طبیعی است.

    امیدوارم مفید واقع شده باشد
    با تشکر

    [پاسخ]

  14. nazanin گفت:

    مطالب خوبی هستن لطفا برای ایمیل من ارسال کنید
    ممنون

    [پاسخ]

    nemigam پاسخ در تاريخ آگوست 7th, 2013 19:04:

    che porroei to

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 9 =