سدهای شادی را کنار بزنید!
این روزها شادی و نشاط نوعی خرق اجتماع شده است. هرچقدر بیشتر به دنبال یافتن آن حرکت کنی، بیشتر دست نیافتنی به نظر میرسد. اما به راستی چرا اینگونه است؟
آیا این درست است که به دنبال شادی در جاهای غلط هستیم؟ آیا شادی به این معناست که چه چیزی به چه مقداری و در چه زمانی به دست آوریم. بعضی افراد معتقدند شادی چیزی شبیه عاشق شدن است که البته شما نمیتوانید امکان آن را میسر کنید. اگر اینگونه است پس چگونه شاد شویم؟
در پی یک پژوهش مهمترین عواملی که با غلبه بر آن میتوان به این کیمیای خوشبختی دست یافت موارد زیر ارئه شد:
سد اول: پیچیدگی
راه حل: سادگی
افرادی که از همان اول کودکی تحت آموزش قرار میگیرند در مورد مزایای سادگی قطعا چیزهایی میدانند. فکر میکنید که چرا این افراد موی سر خود را از ته اصلاح میکنند؟ پاسخ ساده است این کار زندگی آنها را سادهتر میکند. اگر انسانها بتوانند سادگی در زندگی را درست مثل دوران قبل از تهاجم تکنولوژی حفظ کنند مطمئنا نشاط و طراوت آن زمان را نیز خود به خود احیا خواهند نمود. چرا زمانی که یک خانواده میتواند با یک ماشین به امور زندگی خود رسیدگی کند به دنبال ماشین دوم است. زندگی مدرن امروزی انتخاب متنوعتری را برای افراد ایجاد کرده است. اما این انتخاب متحمل هزینههای هنگفتی است. ما اغلب کیفیت زندگی را با استانداردهای زندگی تلفیق میکنیم و بعد از مدتی این ارتباط ناپدید خواهد شد. زندگی ساده فضای بیشتری را برای شما ایجاد میکند. آرامش خاطر بیشتری خواهید داشت و مسلما از زندگی بیشتر لذت خواهید برد.
سد دوم: گامهای کمرشکن
راهحل: اندکی مکث و تامل
فرهنگی که شما را در گیر شبکهای از زندگی پیچیده کرده است مسلما لحظه به لحظه شما را تعقیب میکند و به تنش و تحرک وا میدارد و این روح و روان شما را خسته خواهد کرد. در حالی که لحظهای تامل، سکوت، آرامش، عبادت و تزکیه نفس کافی است تا باتری خود را شارژ کنید و برای لحظهای این همه تنش را از تن خود بیرون بزدائید. در طول روز ما کاملا جذب حواس خود هستیم و از توجه به روح خود غافل میمانیم بنابراین این نشستن در محلی ساکت و آرام کردن روح تنفس عمیق بسیار موثر است.
سد سوم: منفینگری
راهحل: مثبت اندیشی
زندان کیفری افراد گناه کار اصلا قابل مقایسه با زندان درونی افراد معمولی نیست. زندان عصبانیت، زندان افسردگی، زندان غرور و زندان دستیابیهای پی در پی. شیوه نگرش به زندگی چیزی است که میتواند برای شما یک زندان رها نشدنی ایجاد کند و یا آرامش و شادی را به شما ارزانی دهد. آنچه شما میبینید و تجربه میکنید نگرش شما را تحتتاثیر قرار میدهد. شما با جهان از طریق حواس و افکار خود ارتباط برقرار میکنید. اگر بتوانید احساس و تفکر خود را به گونهای صحیح مدیریت کنید جهان را نیز به گونهای دیگر تجربه خواهید کرد. حق شناسی وسپاس– تزکیه نفس و …. از جمله عادتهایی است که میتواند نگرش شما را نسبت به جهان تغییر دهد.
سد چهارم: ناامیدی و سرخوردگی، راهحل: امیدواری
مطمئنا امیدواری آسیب رسان نخواهد بود. اما چگونه امیدوار باقی بمانیم؟ داشتن هدف، برنامه و انگیزه برای رسیدن به موفقیت چیزهایی است که به همراه امیدواری میتواند جان بخش و محرک باشد. افرادی که موفق هستند هیچگاه خود را سرزنش نمیکنند. آنها تنها به حال میاندیشند. این افراد در مدرسه و ورزش نیز موفق هستند و کمتر دچار افسردگی و اضطراب میشوند. تحمل این افراد در مقابل درد بیشتر خواهد بود. اجازه دهید کمی رویایی باشید و در رویا فرو روید .این میتواند منبعی برای کسب موفقیت باشد.
سد پنجم: سرکوب کردن غم و غصه
راه حل: واقعی احساس کنید
داشتن دیدگاه مثبت به این معنا نیست که هرگز به خود اجازه ندهید که احساس غم واندوه کنید. والدینی که تمام تلاششان این است که فرزندانشان دچار غم و اندوه نشوند تاثیر برعکس را مشاهده خواهند کرد. بعضی اندوهها سبب میشود که فرد با محیط سازگارتر شده و در زندگی به سمت جلوحرکت کند. شادی به معنی عدم غم و اندوه نیست. شادی ساختگی اصلا درست نیست. با سرکوب کردن ناراحتی شما چیزهای بیشتری را سرکوب خواهید کرد. حتی احساس مثبت خود را و در نتیجه افسردهتر و مضطربتر خواهید شد. با بیان ناراحتی روشی نیز برای کنترل آن به دست خواهید آورد.
سد ششم: گوشهگیری
راه حل: گسترش ارتباطات
گسترش شبکه ارتباطی چه ربطی به شادی دارد. طبق یک بررسی۲۰ ساله از ۴۰ هزار نفر ثابت شد که نه تنها شادی شما تحتتاثیر دوستان شما است بلکه دوست دوستانتان و حتی کسانی که تا کنون ندیدهاید در این زمینه موثر هستند و نقش ایفا میکنند. شادی درست مثل ویروسی است که در بین شبکه افراد گسترده میشود. متاسفانه این روزها بیشتر افراد زمان طولانی را به گوشهگیری و اجتناب از برخورد در جوامع سیر میکنند. در نتیجه از این شادی مسری دور خواهند بود. این که ارتباط خود را با دیگران محدود کنید و تنها به خود و مشکلات فکر کنید بعد از مدت طولانی تصور خواهید کرد که این مشکل تنها از آن شماست. در حالی که این طور نیست. شما و مشکلات شما چندان منحصر به فرد نیست. کافی است ارتباط خود را با مردم افزایش دهید تا متوجه شوید آنها نیز چنین مشکلاتی را تجربه کردهاند و چه بسا در این ارتباط راه حل موثری نیز کشف کنید.
دکتر پروانه صفایی مقدم روانشناس بالینی
زیبــاشــو دات کام
فرحناز جون حرفات ۱۰۰% درسته, منم با همچین مشکلاتی روبرو هستم, ولی سعی میکنم با آدمایی معاشرت کنم که مثل خودمن بزار هرکی هرچی دلش میخواد بگه همه که از نظر مادی, روحی و.. مثل هم نیستن, آدم باید خوش باشه پس باید با کسایی رابطه داشته باشیم که باهاشون خوشیم,اونایی هم که زندگیشون از لحاظی باما فرق دارن همون سالی ۱بار رفت وآمد کنیم کافیه بنظر من.
من خودم زنم و میدونم مشکلات زنا واسه ظاهر چیه و متاسفانه روز به روز بیشتر میشه بعضی موقه ها اگه طرف دوبار ببینتت و یک لباس تنت باشه یه جوری نگات میکنه انگار قتل کردی, راه حل اینه که واسه آدم مهم نباشه, هرچی بیشتر روی این چیزا تمرکز کنیم انرژیمون بیشتر تحلیل میره, بعضی موقه ها باید یادمون بیاد که واسه این چیزا به این دنیا پا نزاشتیم و چیزای مهمتر دیگه ای هم توی این دنیا هست که ارزش فکر کردن بیشتر دارن
[پاسخ]
سلام. من مطالب بالا که درباره شاد بودن هست وقسمت های از متن رو یاد داشت کردم.
مرسی
[پاسخ]
فرحناز جان چقدر به جا گفتی اره والا
ایرانی های عزیز هیچ وقت نخواستن این سدها رو بشکنن اینطوری که پیش میره همه تنها میشن منم یکیش خانواده شوهرم تجملاتی نیستن اما خانواده خودم وحشتناک تجملاتی هستند اگرم جلوشون کم در بیای زشته و شوهرم هم اذیت میشه اغلب مهمونی ها شرکت نمیکنیم مثلا خونه خواهرام که میریم دومدل خورشت میذارن انواع سالادهای فصل و نوشیدنی های متفاوت و میوه که نگو تنقلات فراوان بدبختانه ما مثل اونا پولدار نیستیم شوهرم معلم است اما من خانه دارم یه وقتایی شوهرم میگه نریم که نمیتونم از پسشون بربیام و اگه نشه دعوت کنیم مثل اونا زشته خونه داداشم بدتر خونه مادرم که نگو اما خانواده وطایفه شوهرم عالیه ان مثلا استنبولی میذارن فراوون با ماست همه هستن میگن و میخندن اکثرشون کارمند و اداره ای هستن خیلی هم پست بالا ندارن اما تجملی نیستن مثلا همین استنبولی رو میبریم پارک بیست نفرهستیم شایدم بیشتر بیان اما یه مدل غذا ولی لب پر خنده دارند ادم غبطه میخوره خونه مادرشوهرم یه اش میذارن همه هستن با لذت میخورن درکنارهم شادند الانم که همه جا تورم بالاست اینا خوشن ادم احساس امنیت و خوشی میکنه بخدا راست میگم ولی درکل سدهای تولید شده دربرابر شادی عامل اصلی اش ماییم خودمون بدتریم اینجوری همه افسرده میشن قرن بعدی قرن افسردگی و بیماری های روان تنی است قسم میخورم
[پاسخ]
سلام
شادی کجاست؟
وقتی هر مرحله از زندگی به بن بست میخوری چه جوری باید شاد و همسرتو از ناامیدی و ناراحتی دور کرد چطور میشه تو جامعه ای که تورم بیداد میکنه کاروبار خوابیده شاد بود وقتی تو خرج ومخارجت میمونی بااینکه مستاجر نیستیم چه طورمیشه شاد بود همه چیز مادیات نیست میدونم اما بخش مهمی از زندگیست که لاینفکه مثلا مهمونی نمیری که نیان فلان مهمونی اینقدر پذیرایی میکنن که تو هم باید جلوشون دربیای هرچی میگی بابا تجملات رو کم کنید تا بیشتر همو ببینیم باز انگار نه انگار که بعضی ها کارشون ازاده یه روز هست صد روز نیست درک ندارن که شاید طرف دلش میخاد رفت و امد کنه اما با این تجملات هی ازهم دوری میکنیم چرا باید تورم اینقدر بالا باشه اذیتت کنه زجرت بده واسه دوروز عمری که اومدی دنیا زندگی کنی نذار از زندگی چیزی بفهمیم همین جاهاست همین دوره هاست از زندگی که شادی کوله بارشو برمیداره میره و سدی بزرگ برات میزاره که یه تیم هم نمیتونن جلو در بیان که نره رخت نبنده خسته شدم ذله شدم هیچکی همکاری نمیکنه فشار اقتصادی هم بدجور گیر داده پیله کرده به ما و امثالهم
نق زدم ببخشید
[پاسخ]
با سلام و تشکر از مطالب خوبتون که من همیش میخونمشون و لذت میبرم به نظر من شادی یک حس درونیه که آدم باید اونو برای خودش به وجود بیاره متاسفانه اکثر مردم شادبودنشون وابسته به عوامل بیرونی هست مثلا اگر فلان ماشین یا فلان سرویس طلا یا خونه مسافرت و….. رو داشته باشن یا شادیشون وابسته به حضور یک شخص خاص توی زندگیشونه که البته اینها در جای خودش بسیار عالیه ولی میشه با شنیدن آواز یه پرنده دیدن طلوع خورشید یا حتی پختن به غذای جدید هم شادبود مهم اینه که ما به زندگیمون با دید مثبت نگاه کنیم و ازداشته هامون هرچقدر هم که کم هست خوشحال وشاکر خداوند باشیم یادمون باشه که خیلی از چیزهایی که ما تو زندگی داریم و بهش اهمیت نمیدیم واسه خیلی از آدما آرزو هست
[پاسخ]
مانا پاسخ در تاريخ دسامبر 25th, 2013 14:44:
دقیقا.کاملا قبول دارم
[پاسخ]
سلام
شادی کجاست؟ اره میدونم درون ماست توی فکر ماست البته اگر دیگران بزارن مردم ما هنوزم سنتی هستن با شادی مشکل دارن اساسی
مثلا خانواده همسر من از شادی گریزانن عروسی نزدیک ترین فرد خانواده شان بود من خوشحال بودم کلی برنامه داشتم اینا انگار قاق انگار ادمای حیرون تعجب اور بود و دلخور شدم چرا واقعا؟ولی تا عزا میشه تو شهرشون بدو بدو میرن تشییع جنازه ومسجد وکلی درباره عزا حرف میزنن حتی تا چند روز حرفش را میزنن بیکارن دیگه خول تشریف دارن توی دنیایی که همه چیز غصه است وعذاب اور نباید بدترش کرد باید از هر دری که میشه گذری زد به کوچه شادی هرچند کوتاه ازبس پی غصه میرن ازشادی میترسن همیشه غمگینن من پارسال دکتر بهم گفت دراستانه افسردگی هستی بجنب خودتو نجات بده کلی بخودم کمک کردم تا نجات پیدا کردم وگرنه میشدم عین اینا که ازشون متنفرم
اصلا اهنگ گوش نمیدن مخصوصا شاد اصلا نمی خندن حتی به حرفای شاد همیشه میگن وای ازفلانی که هی میخنده
ادم ازاین جور ادما باید فاصله بگیره تا گیر نیفته ازبس موج منفی سنگینی دارن
خدایا همرو شاد کن
[پاسخ]
عالی بود ممنون
[پاسخ]
reza پاسخ در تاريخ سپتامبر 7th, 2013 08:25:
فاطمه جان سلام فقط عالی بود کافی نیست شما و دیگران باید نظر بدهید دو کلمه که مشکل را مشخص و راه حل را برای دیگران معین نمی کنه . ولی از اینکه می خونی متشکرم.
[پاسخ]
سلام بر دوستان. متاسفانه در جامعه ما به شادی اینقدر با دید منفی نگریسته شده است که تا یک نفر شاد می بینیم میگیم این یک تخته اش کم است یا حتما وضعش خوبه مشکل مردم را نمی دونه و هزاران انگ دیگه . ولی اگر کسی را می بینم مثل میخ نشسته میگیم این محترم است با ادب است وووو . در صورتی که در دنیا ثابت شده بهترین انسانها انسانهای شاد و زندخ دل هستند کسانی که هر چه دارند در سیمایشان نمایان است و داخلشون هیچ طوفان ظاهر سازی و دودوزه بازی و خلاصه مکر و حیله و ووو وجود ندارد. کسانی که شادی را می بنند و نمی خندند بنظر بنده خطرناکترین انسانها هستند که حتی سرخودشون هم کلاه می گزارند چه برسه به دیگران وووو
[پاسخ]