چگونه زن و شوهری صمیمی باشیم؟!

بسیاری از زوج‌های جوان به دلیل عدم آگاهی از نحوه صحیح برخورد با مسائل عاطفی و زناشویی بین همسران، دچار مشکلاتی می‌شوند که گاه این مشکلات به بحران‌های عظیم خانوادگی تبدیل می‌گردند. دوست داشتن و عاشق یکدیگر بودن لزوما موجب سازگاری افراد نمی‌شود. برای داشتن یک رابطه سالم و رضایت‌بخش، گفت‌وگو لازم است. زوج‌ها نباید نسبت به این مساله بی‌اهمیت باشند؛ چرا که با حرف زدن بسیاری از مشکلات و سوءتفاهم‌ها برطرف می‌شود. داشتن یک رابطه شاد و خوب کار سختی نیست. کلید موفقیت در روابط زناشویی بیان عواطف و احساسات واقعی و شفاف خود و بر زبان آوردن آنهاست. البته پیش از بیان احساسات باید خودمان از وجود آنها آگاه باشیم تا بتوانیم درباره آنها فکر کنیم. بیشتر زوج‌ها فکر می‌کنند که همیشه با هم در تماسند؛ اما واقعا چقدر زمان صرف عمیق‌تر کردن درکتان از طرف مقابل می‌کنید؟ داشتن مهارت‌های ارتباطی قوی یکی از عوامل موثر در کنار هم ماندن زوج‌هاست.

ارزش آرامش بسیار بیشتر از آن است که مردم فکرش را می‌کنند و متاسفانه در بیشتر زندگی‌ها آرامش وجود ندارد. آشفتگی و هرج و مرج درست در نقطه مقابل آرامش است. کسانی که وارد زندگی مشترک شده‌اند، بهتر می‌توانند این موضوع را درک کنند. رسیدن به آرامش و احساس خوشبختی چیزی است که در تمام ازدواج‌ها در اولویت قرار دارد و اگر از اهمیت آن کاسته شود، پس از مدتی زن و شوهر احساس ناامیدی خواهند کرد. مسلما در روابط زناشویی مهم‌ترین مساله رابطه زن و شوهر با یکدیگر است. اهمیت دادن به حساسیت‌ها و نیازهای همسرتان و تلاش برای خوشحال کردن او، به استحکام و ثبات روابط شما کمک می‌کند.

برای رضایت‌مندی بیشتر در زندگی مشترک بهتر است نکات زیر را بخوانید:

هرگز از چیزهایی که ندارید، بیش از حد شکایت نکنید
مردم دو دسته‌اند: دسته اول همیشه شکایت می‌کنند (حتی از چیزهای نسبتا خوبی که دارند) و دسته دوم کسانی هستند که از کوچک‌ترین و جزئی‌ترین چیزها نیز استفاده می‌کنند تا خوشحال‌تر و خوشبخت‌تر باشند. شما باید سعی کنید جزء دسته دوم باشید. مسلما کسی که نگرش‌اش به زندگی اینگونه باشد، می‌تواند همیشه همسرش را شیفته خود نگاه دارد.

به او بگویید که او بهترین زن یا مرد در تمام دنیاست
همسر شما ممکن است خیلی ثروتمند، تحصیلکرده و موفق نباشد، اما یک ویژگی مهم دارد و آن اینکه توانسته شما را مشتاق خودش کند. او تمام تلاشش را می‌کند که در هر حالتی شما را حمایت نماید. اگر همسرتان با شکست و عدم موفقیت در کاری روبه‌رو شد و دچار ناراحتی و افسردگی گردید، به او بگویید که شما بیش از آنچه توقعش را داشته‌اید، دریافت کرده‌اید و برای تمام تلاش‌هایش ارزش قائلید. این کار باعث خوشحالی او خواهد شد.

تعریف کردن از همسر خود را فراموش نکنید
گاهی اوقات همسرتان آنچنان درگیر زندگی می‌شود که از ظاهر خود غافل شده و کمتر از قبل به آراستگی خود اهمیت می‌دهد؛ زیرا با تمام مسوولیت‌هایی که بر عهده دارد، فرصت پرداختن به ظاهر خود را نمی‌یابد. اگر در چنین مواقعی از ظاهر او ایراد نگیرید و در عوض از او بیشتر از قبل تعریف کنید و به او بفهمانید که با گذشت زمان و بالا رفتن سن و سال زیباتر و جذاب‌تر شده است، باعث خوشحالی بسیار زیاد او خواهید شد و این خوشحالی به شما نیز سرایت خواهد کرد.

به او اجازه دهید تا لذت بیشتری از زندگی ببرد
همه ما انسان‌ها نیاز داریم که روابط دوستانه‌مان را با دوستان قدیمی خود حفظ کنیم. اگر همسرتان اوقاتی را با دوستانش سپری کرد، به او سخت نگیرید. هر کسی نیاز دارد ساعاتی را فقط به خودش بپردازد. اگر تمام ذهن و انرژی خود را صرف مشغله‌های زندگی کنیم، لذتی از زندگی نخواهیم برد. داشتن کمی تنوع و تفریح به ما انرژی بیشتری برای انجام مسوولیت و مقابله با مشکلات می‌دهد.

هرگز از گفتن دوستت دارم به همسرتان خسته نشوید
همسر شما بیشتر اوقاتش را صرف مهیا کردن امکانات لازم برای آسایش خانواده‌اش می‌کند. و در مقابل انتظار عشق و محبت از جانب شما دارد. هرگز از گفتن دوستت دارم به او غافل نشوید و او را از شنیدن این جمله بسیار ساده محروم نکنید.

به خودتان توجه کنید
مراقبت از جسم و سلامتی خود، مراقبت از پوست و مو و زیبایی‌تان را فراموش نکنید. با این کار علاقه او کمرنگ نخواهد شد؛ برعکس توجهش به شما بیشتر شده و اینکار او را خوشحال‌تر و راضی‌تر می‌کند.

بردبار و صبور باشید
وقتی به تنهایی حرکت می‌کنید، هر کجا بخواهید قدم می‌گذارید؛ ولی هنگامی که با کس دیگری هستید، قدم‌های شما باید با او هماهنگ باشد. در طول مسیر، تجربه کسب خواهید کرد و می‌آموزید که چگونه با یکدیگر حرکت کنید. ازدواج یعنی ایجاد هماهنگی جسمی و روحی بین زن و شوهر. برای موفق شدن و رسیدن به این هماهنگی باید صبور و بردبار باشید. برای حل و فصل بسیاری از مسائل و مشکلات نیاز به زمان است.

به تفاوت‌های یکدیگر احترام بگذارید
تفاوت‌های افراد باعث جذب آنان به یکدیگر می‌شود. با افزایش درک و آگاهی می‌توان به تفاوت‌ها احترام گذاشت. وقتی که زوج‌ها تفاوت‌های یکدیگر را بپذیرند و سعی در تغییر یکدیگر نداشته باشند، شباهت‌ها و همانندی‌های بسیاری را نیز در یکدیگر پیدا می‌کنند. گرچه هر کدام از ما منحصر به فرد هستیم، ولی در بیشتر جنبه‌ها به هم شباهت داریم. شریک زندگی شما ترکیبی از تفاوت‌ها و تشابهات مکمل است. زن و شوهرهایی که واقعا به هم عشق می‌ورزند، مفهوم این ترکیب را بسیار خوب می‌دانند. بسیاری از زن و شوهرها دوست دارند همسرشان را تغییر دهند و خصوصیات و رفتار او را همانند ایده‌آل خود بسازند. انسان با تغییر اساسی رفتار و باورهایش صرفا برای ایجاد یک رابطه خوب با طرف مقابلش به تعادل نمی‌رسد و بالاخره این عدم تعادل در مواردی خود را نشان می‌دهد و در زندگی زناشویی تاثیر خود را خواهد گذاشت.

از وابستگی به همسر خود و کنترل او بپرهیزید
گاهی ما خود را بیش از حد گرفتار و یا نگران مشکل دیگران می‌کنیم و در مورد آنها دچار وسواس می‌شویم. درگیر شدن بیش از حد با مسائل دیگران می‌تواند ما و اطرافیانمان‌ را آشفته کند. اگر تمام نیروی خود را صرف مردم و حل مشکلات آنها کنید، برای حل مشکلات خود وقتی نخواهید داشت. اما وابستگی انواع مختلفی دارد. وابستگی شما به همسرتان باعث می‌شود تا بخواهید زندگی را تحت تسلط خود درآورید. و به این ترتیب زندگی را از روال طبیعی خارج می‌کنید. وقتی می‌خواهید بر همسرتان مسلط شوید، در واقع خود را تحت سلطه او در می‌آورید و با این کار افکار و احساسات و آزادی عمل خود را فدای رفتارتان می‌کنید و اراده‌تان را هم از دست می‌دهید. به این ترتیب خودتان بیشتر تحت تسلط در می‌آیید. هر چه بیشتر همسرتان را کنترل کنید، او بیشتر اصرار می‌کند کاری را که دوست دارد انجام دهد. طبیعی است که او در برابر تلاش‌های شما برای تغییر و تحت کنترل در آوردن ایستادگی کند. مشکل افراد وابسته این است که خود را دست کم می‌گیرند و به خود توجهی ندارند. آنها نسبت به خود احساس خوبی نداشته و خود را دوست ندارند؛ به همین علت به خود فرصت نمی‌دهند که به خود و اهداف‌شان برسند، زیرا فکر می‌کنند استحقاق آنها را ندارند.

از مقایسه کردن یکدیگر بپرهیزید
مطلقا همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید. اگر در صدد بهبود اوضاع خود هستید، همسرتان را تشویق کنید و به او دلگرمی بدهید. انتقاد، دشمن صمیمیت است. به جای مقایسه کردن و انتقاد از او، از هر کار کوچکش تشکر و قدردانی کنید تا او نیز به شما عشق بورزد. توانایی‌های همسر خود را تایید کنید و به او بگویید که شایسته‌ترین همسر دنیاست.

مثبت باشید تا رابطه‌تان انرژی بیشتری بگیرد
برای چیزهای خوب زندگی‌تان شکرگزار باشید. هر روز نقاط مثبت و ویژگی‌های خوب همسرتان را به خودتان یادآوری کنید و به خاطر بیاورید که اولین بار چه ویژگی همسرتان شما را به او جذب کرد. به ویژگی‌های مثبت خود نیز فکر کرده و سعی کنید آنها را تقویت کنید. اگر واقعا درصدد بهبود شرایط زندگی زناشویی خودتان هستید، بهترین کار شناسایی عوامل مخرب در زندگی است. گاهی اوقات این عوامل آنقدر دور از ذهن نیستند، ولی کمتر به آنها توجه می‌شود. عدم گفتگو در اثر کمبود وقت و یا بی‌توجهی زن و مرد نسبت به هم، از عوامل مخرب زندگی است. گاهی اوقات گفت‌وگو صورت می‌گیرد، ولی هیچ یک از طرفین به حرف‌های یکدیگر گوش نمی‌دهند.

برنامه نداشتن برای آینده
وقتی که خانواده‌ای تشکیل می‌شود، به آن معنا نیست که زندگی بدون در نظر گرفتن آینده فقط سپری شود. زن و شوهر باید به اتفاق آینده را بسازند و در مورد آن و برنامه‌هایی که برای آینده در نظر دارند، با هم حرف بزنند. بی‌برنامه بودن و عدم آینده‌نگری باعث می‌شود که بعد از گذشت مدتی شور و شوق زندگی از بین برود.

شک و بدگمانی‌های افراطی
از سین جیم کردن و حساسیت نشان دادن در مورد همسرتان بپرهیزید. زندگی مشترک بر پایه اعتماد بنا شده است. شک و بدگمانی‌های بیش از اندازه، همسرتان را به ستوه می‌آورد و ممکن است او را به همان سمتی که می‌ترسید سوق دهد.

بی‌توجهی به ظاهر
بعد از ازدواج هیچ‌گاه از ظاهر خود غافل نشوید. از ژولیدگی و نامرتب بودن و گاه عدم رعایت مسائل بهداشتی پرهیز کنید. با رسیدگی به ظاهر خود به همسرتان نشان دهید که او چقدر برای‌تان مهم است و همیشه می‌خواهید در کنارش خوب و زیبا باشید.

خود را غرق کار نکنید
هیچ‌گاه خود را آنقدر غرق کار و وقت گذراندن با دوستان و اطرافیان تان نکنید که از خانواده خود غافل شوید. کار کردن زیاد و دیرتر به خانه برگشتن باعث ایجاد سردی در روابط زناشویی می‌شود.

عدم مشورت با افراد کاردان و متخصص
اگر قادر به حل مساله و مشکلی در زندگی مشترک خود نیستید، بهتر است با افراد متخصص در این زمینه مشورت کنید و از آنها راهنمایی بخواهید؛ به این ترتیب شانس موفقیت شما بیشتر خواهد شد.

مجله ی دنیای سلامت

زیبــا شـــو دات کام

مطالب مرتبط

۱۹۵ دیدگاه‌

  1. کیانا گفت:

    سلام.من و خانواده شوهرم بالا پایین هم زندگی میکنیم.من باخواهرشوهرم دعوا کرده بودیم.کلیدشون و تو حیاط دیدم رفتم خونشون .نگو پولشون کم شده بود.رفتم اتاق منم چیزی ور داشتم.دو روز بعد باز رفتم.دوربین گذاشته بودن منو دیدن.خیلی دعوام کردن.میگن تا با ما خوب باشی کاری باهات نداریم.ولی نمیتونم از شوهرم پنهون کنم هی میخوام بگم به شوهرم میترسم.دوتا دختر هم دارم

    [پاسخ]

  2. Mooooo گفت:

    برید دکتر جدی میگم مام اینجوریم دکتر نرفتیم هنو مشکل داریم

    [پاسخ]

  3. كيوان گفت:

    سلام من خیلی عاشق همسرم هستم و از ته دل دوستش دارم مشکل ما زیاد حرف زدن خانمم با خواهرشه سر این موضوع چندین بار ناراحت شدیم اما هنوز هم به حرف زدن زیاد ادامه میده در حالی که من به خاطر خانمم حرف زدن با تمام دوستان و حتی خانواده رو کم کردم لطفا راهنمایی کنید چون به معضل بزرگی در زندگیمان تشکیل شده تا حدی که انگیزه رفتن به خانه رو هم ندارم در ضمن یک سال و نیم از ازدواجمان میگذرد

    [پاسخ]

  4. Mona گفت:

    من و همسرم عاشقانه عاشق هم هستیم..خداروشکر میکنم که خدا همچین همسر نمونه و وفادار و پاک و مهربونی رو به من داد در کنار هم خیلی احساس خوشبختی داریم،.خانواده اش رو مثل خانواده ی خودم دوست دارم،.نتیجه ی زندگیمون هم یه دختر همچو ماه و یه شیر مرد دارم،خدایا ازت ممنونم،ایشالا همه ی زوج ها خوشبخت باشن🌹🌹🌹🌹

    [پاسخ]

  5. الناز گفت:

    سلام من۱۸سالمه الان دو ساله با یه پسر هستم که خییییلی عاششق هم دیگه ایم حتی اون به خانواده ش گفته و به ممانمم خودش گفته یه ساله اول هیلی باهم خوب بودیم.اما الان خیلی بی توجهی میکنه یه کم سرد شده اصلا مثل سابق نیست من چند بار باهاش حرف زدم اما میگه اینجوری نیست و یه چند روز خوب میشه و دوباره همونی میشه که منو اذیت میکنه بعضی منم دیگه با این اخلاقش اینقدر بهش گیردادم و دعوا کردین خسته شدم ولی میدونم هنوز دوسم داره چیکار کنم به نظرتون؟

    [پاسخ]

  6. طراحی سایت گفت:

    ضمن عرض خسته نباشید خدمت مدیریت سایت ,مطلبتون بسیار مفید و کاربردی بود, سپاس گذارم.

    [پاسخ]

  7. فاطمه گفت:

    سلام دوست عزیز من سن زیادی ندارم که به شما کمک کنم ۱۶سالمه ولی من خیلی پرحرفمو چرپ زبون راستشو بگم با زبونم جای خودمو باز میکنم ب نطرم شما بهتره خودتونو از خواهر شوهرات بالا تر بدونیو وقتایی که با شوهرت تنها هستی بشینی از امروزی ک برات گذشت حرف بزنی مثلا بگی عزیزم امروز سرکار خوب بود بعد کم کم همین روشو توی خانواده شوهرت اجرا کن مثلا بهشون زنگ بزن احوالشونو بپرس و اینا

    [پاسخ]

  8. فاطمه گفت:

    سلام من۱۸سالمه الان نزدیک ۱سال میشه با یه پسر رفیقم خیلیم همو دوس داریم ولی نمیدونم چرا هس میکنم بهش نمیرسم و سعی دارم برم سراغ کسایی دیگه تا شاید ولم کنه ۴باراین کارو کردم ولی دس بردارم نیس منم خیلی دوسش دارم قولم دادم براش وایسم تا موقعیتش جوربشه و بیاد خواستگاری تونستید کمکم کنید ممنون

    [پاسخ]

  9. تور تبریز گفت:

    سلام و آرزوی موفقیت برای سایت خوبتون.

    [پاسخ]

  10. خرید ساندویچ پانل گفت:

    ممنون از اطلاعات خوبتون موفق باشید

    [پاسخ]

  11. تعیین سطح ielts گفت:

    مرسی متشکر از سایت شما

    [پاسخ]

  12. دل ارام گفت:

    سلام من چهار ماه که عروسی کردم و خیلی دوست دارم من وشوهرم صمیمی باشیم یک. صمیمیت معنوی ولی اون اصلا به این حرف ها اعتقادی ندارد وکم بامن حرف میزند هر وقت میخوام باهاش حرف. بزنم به بحث کشیده می شود وزود عصبی میشود من خیلی تنهام و اذیت میشم نمیدونم چطوری به راه حل مناسبی برسم

    [پاسخ]

  13. فاطمه گفت:

    سلام خسته نباشید
    من دوساله ونیمه که با نوه ی داییم دوستیم همدیگرو خیلی دوست داریم و قصدمون هم ازدواجه اما متاسفانه خانواده هامون مخصوصا خانواده داییم راضی نمیشن و شدیدا مخالفن واقعا موندیم باید چیکار کنیم از طرفی هم نمیتونیم قید خانواده هامونو بزنیم. چند بار سر همین قضیه رابطه مونو بهم زدیم ولی بازم نتونستیم دووم بیاریم وباز برگشتیم سر رابطه مون چندباری هم پنهانی قرار گذاشتیم جایی …من موندم چیکار کنم! و اینکه هردوی ما ۱۸ ساله ایم.
    لطفا راهنمایی کنید خواهش میکنم

    [پاسخ]

  14. Moohad گفت:

    سلام میشه کمکم کنین خواهش میکنم چرا کسی جواب نمیده اخه 😔
    نمیدونم دیگه از کی کمک بگیرم من ۱۸ سالمه با نامزدم در رابطه س خیلی خجالتی و یکم سردم چیکارکنم اینجور نباشم؟؟؟؟

    [پاسخ]

  15. Moohad گفت:

    سلام من ۱۸سالمه ۴ ماهه نامزد شدم خداروشکر خیلی با هم خوبیم ولی من در رابطه با س یکمی سردم ..
    چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنین میترسم واسم مشکل بشه..

    [پاسخ]

  16. Sanaz گفت:

    سلام
    با تشکر از وقتی که میگذارید،
    من مجرد هستم و با یک آقایی آشنا شدم که حدود ۳ سال هست که جدا شده اند ، دلبل جدایی را به نظر میاد که خودشون قبول کردن عدم دوجه به همسر و کار زیاد!
    به من گفتن راجع بهش مدت طولانی فکر کردن و قبول دارن قسمتی از جدابی بخاطر ایشان هست
    ایشان خارج از کشور زندگی می کنند و من هم بهشان گفتم که با کار زیاد مشکل دارم قرار شد راجع بهش فکر بکنند ولی در حال حاضر من هم همین مشکل را با ایشان دارم و فکر می کنم کارشان از همه چیز مهمتر است البته لازم هست بگو وقتی که کار ندارن و زمان میگذارند واقعا ارتباط خوبب ایجاد میشود
    ایشان قرار است حدود ۳ ماه دیگه به ایران بیایند و من تا اون موقع نمیدونم چیکار کنم ؟ احساس می کنم در مرتبه دوم یا سوم قرار دارم ایشون یک دختر هم دارن که با مادرش زندگی می کنن
    من ۳۹ سال دارم و ایشان ۱۲ سال از من بزرگتر هستن ، واقعا دارم اذیت میشم ، لطفا راهنمایی بفرمایید
    بیشتر وقتها هم در مورد موضوعات مربوط به ایشون صحبت می کنیم
    لا تشکر

    [پاسخ]

  17. dargah گفت:

    سلام

    چکار کنم شوهرم به من شک نکنه؟

    [پاسخ]

  18. دخترخوب گفت:

    سلام.من ۲۵سالمه خداروشکرفعلا مجردم😃 دوستان عزیزم. من ۴سال با ی اقاپسری توشهرستان دوست شدم بصورت اینترنتیس بنا بدلایلی ازجمله دوری و عوض شدن اخلاق و مسایل دیگن باهم کات کردیم. ایشون وضع مالیشون خوب نبود و ب لطف پدرو من ب جاهای رسیدن واخر من بخاطر سردشدن ازایشون باهاشون بعد ۴سال کات کردم. ایشونم ۷ماه بعدمن بادخترعموشون ازدواج کردن. من ۱سال بعد با پسری دوست شدم موزیسین هستن . پسره خوبیه والان ۱ساله باهم دوستیم رابطه نزدیکی داریم. اما ایشون میدونستن برای من وضع مالی مهمه اول دوستی ی دروغی کفتن که ۴۰۰م پول دارن و قراره مغازه بخرن. و دوباره باسماجتای من فهمیدم ۱۵۰تومن داره و دراخر ۷۰تومن. . والانم شک دارم ب این ۷۰تومن که هست یا ن. . وجندمخفی کاری دیکه. اما قول دادن ک دیکه دروغ نکن. ایشون تمام سرمایشون اکرهمین باشه دلمو ب چیش خوش کنم؟ پسرخوبیه اما بخاطر دروغش شدیدا ازچشم افتاده. ب نظرشما من زیاده خواهم ک بخوام همسرم ی خونه و ی ماشین و ی کار خوب داشته باشه؟ خواهشا نظربدید.من هم خوشم میاد ازش هم شک دارم ب انتخابم.ممنون

    [پاسخ]

  19. سمیرا جون گفت:

    سلام من ۱۳ماهه عقد کردم همسرم آدم خوبیه فقط اخلاق بدی ک داره بعضی جاها نمیتونه منطقی باشه و درکش میاد پایین. ب طور مثال من خودهرم بناری بدی گرفته بود و حالش اصلا خوب نبود و نمیتونست حتی راه بره تب و لرز گرفته بود . شوهرم به من پیامک داد که من امروز میام خونتون منم بهش گفتم خواهرم مریضه نمیتونه حجاب کنه و براش سخته ، چون خونمونم کوچیکه اتاق نداره ( اونم قهر کرد گفت تو دیگرانو به من ترجیح میدی! تابحال ۳بار این افاق افتاده و اون نتونسته درک کنه با اینکه حرفم منطقی بوده. شما بگویید چگونه با او برخورد کنم و چه رفتاری پیش بگیرم که منطقی برخورد کنه ؟؟؟ خیلیم قبلنا باهاش صحبت کردم ولی بازم میگه تو اونو ترجیح دادی دلمو شکستی…..

    [پاسخ]

  20. aa گفت:

    سلام یک سال ک عقد کردیم منو همسرم خیلی هم دیگه رو دوس داریم اما دیروز سر ی مسله با هم بحثمون شد ک تا الان قهریم همسرم الان یک ماه ک فقط درگیر کارشه اصلا به من توجه نمیکنه دوس نداره منو خوشحالم کنه الان چند ماه هست ک میدونه از ی تیکه طلا خوشم اومده ولی بی اهمیته دیروز تا گفتم بریم بازار باز هم ن اورد احساس میکنم دوس نداره منو خوشحالم کنه و مسله طلا فقط ی بهونه بود ک عکس العملش رو ببینم….چیکار کنم

    [پاسخ]

  21. الهه گفت:

    سلام ۱۶سالم بودازدواج کردم الان سه ساله که متاهلم یه پسریک ساله دارم ولی خانواده شوهرم خیلی توزندگیم دخالت میکنن نمیدونم چیکارکنم شوهرم اصلابه حرف من توجه نمیکنه ! پیش خانواده شوهرم زتدگی میکنم چیکارکنم که هزشون جداشم؟

    [پاسخ]

  22. زهرا گفت:

    سلام
    من الان خیلییییییی ناراحتم چون باهمسرم دعوام شده مو شوهرم قبل ازازدواج باهم دوست بودیم شوهرم نظامیه من دانشجوویم اصلابهم اعتمادنداره خودم باعثشم چون قبل ازاون بایکی دوست بودم وجریانشومیدونست و…بهرحال همه این چیزارومیدونست کامل گذشتمومیدونست همه روهم قبول کرده ولی هیچی یادش نمیره تادعوامیشه همه رو به سرم میزنه ماخیلی دعوامون میشه ولی خیییلی هم همدیگرودوس داریم خانواده هردوتامنو گلن وهیچ مشکلی نداریم ولی امشب پیاماخواهرمودید که باهم داده بودیم ودرمورده دوسپسرش بود ولی من چیزه خاصی نگفته بودم یه دعوایی درس کرد وچندتاسیلی هم منو زدخیلی زوداعصبی میشه ولی زودم پشیمونمیشه ولی ایندفعه فرق داشت خیییللییییی اعصبی بودحتی اسمه طلاق اورد تازه گفت میتونستم منم ازت استفادمو کنم ولت کنم .اومدم مردونگی کردم افتادی توپاچم پشیمونم حتی به خداهم حرف زد وشکایت منم همش گریه چوون هم نخواستم توروش وایسم وبگم بخاطره یه چیزه الکی…البته اون حساسه خودمم میدونم ولی نمیدونم چرااینطوری شد…گوشیمم ازم گرفته هم ازش ناراحتم هم نمیخوام رابطمون تموم بشه دوس دارم یه طور بفهمه ک من واقعادوسش دارم وهیچ خیانتی ازلحظه عقدتاالان بهش نکردم اون زنی ک اون فک میکنه نیستم من خیلی به وفاداریواینجورحرفااعتقاددارم ولی همیشه باید یه گندی بالا بیارم یا مثلااوندفعه ازدوستم پرسیده بودم چی شد رابطتت بادوسپسرت باهم خوبین چ خبرازش….بازم یه دعوایی شد گفت دوسپسره اون بتوچه حتما بهش نظرداری یا..ولی خداوکیلی من همینطوری پرسیده بودم
    من ضربه سادگیوندونم کاریارفتارخودمو میخورم ولی الان نمیدونم چکارکنم بهم کمک کنید دوس دارم بمیرم بعدا بهش ثابت بشه من زنه وفاداری براش بودم بعد با یه عمر عذاب وژدان زندگی کنه

    [پاسخ]

  23. زي زي گفت:

    سلام من الان١سال و٩ماه عقدکردم بانامزدم بیشتروقتا دعوا داریم چون نامزدم یه ادم کینه ای هست هیچی یادش نمیره هرجا اشتباه کردم هرجا کار بد کردم معذرت خواستم کتک خوردم من یادم رفت ولی اون نه هردفعه چیزای گذشته رو میکشه وسط خودش همجا میره به من میگه هیجا نرو باکسی حرف نزن باکسی نرو بیرون ولی خودش همجامیره بادوستاش یا پیش دوستاش..بیشترازهمه ازخانواده ام بدش میاد ..چرا چون تحمل اینکه بهش بگن بالا چشمت ابروس رو نداره چکارکنم باهاش حالا بخاطر ازدواج کردن دعوامون شده الان٣هفته نیومده دیدنم زنگم نزده ازش خبری نیست منم منتظرم بیاد اخه همیشه هروقت دعوا میکردیم من منتشو میکشیدم ایندفعه میخوام خودش بیاد اخه ایندفعه بیشتر بهم زده ناراحتم زیاد

    [پاسخ]

  24. رامين گفت:

    سلام من۲۳سالمه دوست دخترم دوست دارماونم ۱۸سالشه میخوایم با هم ازدواج کنیم اما باباش نمیزاره اونم فقط چون فکرش قدیمى همیشه چشام پر اشک نمیدونم باید چکار کنم دست بالم بستس توروبه حق قران برام دعا کنید

    [پاسخ]

  25. افسانه صدری گفت:

    سلام خسته نباشید من و شوهرم همدیگرو خیلی دوس داشتیم اون خیلی مرد هصبی ایه و من بعضی وقتها کنترلمو از دست میدم و پرخاشگر میشم امروز بهم گفته که باهر دعوایی اونو از خو م سردش کردم و الان حسی بهم نداره لطفا راهنماییم کنین زندگیم داره از هم میپاشه چیکار کنم که بازم دوسم داشته باشه

    [پاسخ]

  26. خاطره گفت:

    اقا احسان چرا روزایی که بهش دروغ گفتی یاد این روزا نیوفتیدی به نظر من بهش مهلت بده کمی سوپرایزش کن براش هدیه بخر کمی مهربون باش اگه ناراحتت کرد تو با خوبی جواب بده تاهودش شرمنده بشه اگه میتونیم حتما پیش یه مشاور برین

    [پاسخ]

  27. Faeze گفت:

    Slm mn shoharamo kheili dus daram az har nazar alie
    Fght y eshtebahi krdm k nmibakhshatam

    Doa konin mno bbakhshe
    Daram degh mikonm

    [پاسخ]

  28. مهسا گفت:

    سلام…من مجرد هستم وتنهافرزندخانواده پدرم مرتب بادوستانش گردش میره وزیاد به مادرم وهمچنین کارخودش وکارهای خونه توجهی نداره مادرم ازاین بابت شاکیه ومدتیه احساس میکنم افسردگی گرفته وسرکوچک ترین موضوعات جروبحث میکنه با پدرم واصلا باپدرم وقت برای همدیگه نمیذارن وباهم صحبت نمیکنن من واقعا نمیدونم چیکار کنم که این مشکلات حل بشه لطفا کمکم کنید…

    [پاسخ]

    کاظم پاسخ در تاريخ نوامبر 24th, 2015 18:49:

    سلام، یدفه ای نظرتون رو دیدم
    ببخشید.
    به نظرم بهترین راه نزدیکی شما به پدرتون هست که سعی کنید با ایشون رابطه بیشتری داشته باشید وکم کم پدر رو به مادر نزدیک کنید با قرار شامی بیرون. گردش سه نفره. سفری زیارتی سیاحتی . جاهایی که فکر میکنین میتونید شما بانی این قرار بشید که پدر و مادر رو به گردش ببرید.حتی سینما
    .
    انشالله که هر چه زودتر مشکلتون حل بشه.

    [پاسخ]

  29. تنهام گفت:

    سلام. من حدود هفت سال که ازدواح کردم اوایل شوهرم خوب بود خیلی تو کارای خونه کمکم میکرد .مشکل من از زمانی شروع شد که مادر شوهرم که واحد روبروییمون بود پاش تو رندگیم باز شد شبها تا ساعت دو و سه نصف شب خونمون بود و همسرن بدلیل مشغله کاری تا ساعت یازده شب سر کار بود و وقتی که ما می خواستیم با هم شام بخوریمو دو کلمه صحبت کنیم اون مزاحممون بود در این بین همسرم راحت غذاش رو میخورد و میخواببد و من هم مجبور بود تا زمانی که اون خوابش نگرفته بشینم.تا اینکه سه سال پیش فرزندم بدنیا اومد مادرشوهرم داشت دق میکرد از اینکه ما بچه دار شدیم و دخترش که زودتر از ما بود هنوز هیچ.خلاصه پدر شوهرم مریض شد و تمام بدبختیای من از همون موقع شروع شد تا اینکه پدر شوهرم حدود یک سال ونیم پیش فوت کرد و مادردشوهرم بیشتر تو زندگیمون نفوذ پیدا کرد یعنی کل روز رو تو خونمون بود و همسرم رو تحریک میکرد که تو خونه کار نکن و ….. از شانس گند من همسرم همین یه پسر و تمام بدبختیا و کارای مادرش رو دوشش.هر جا میریم اون با مونه به بار یه بیرون نرفتیم که اون با مون نباشه .خیلی در عذابم
    الان چند روز با هم دعوامون شده به خاطر بد اموزیها و رفتایی که باد بچم دادن.دیگه خسته شدم همسرم میگه که اول مادرش رو میخواد بعددددددددش من رو تو رو خدا راهنماییم کنید حتی از صدای نفس کشیدن شوهرم بدم میاد ازشون متنفرم

    [پاسخ]

  30. بهار گفت:

    سلام شوهرم خیلی خانواده مذهبی داره و قبلا هم زیاد حساس نبود رو پوشیدن چادر من خانواده مذهبی ندارم و و تو جمع خانواده خودم چادر نمیپوشیدم حالا چند روزه بهم میگه از چشمم افتادی و هر جور دوس داری زندگی کن کمکم کنین بگین چکار کنم اصرار نداره چادر بپوشم ولی کلا رفتارش عوض شده بنظرتون چکار کنم

    [پاسخ]

  31. رزا گفت:

    سلام من شوهرم رابطمون خوبه ولی مشکلمون سر این هست که من نهایت تلاشم میکنم با خانوادش خوب برخورد کنم و با همه خانوادش رابطم خوبه بجز مادر شوهرم که خیلی تیکه میندازه بازم من احترامش میذارم و کاری بهش ندارم ولی شوهرم با اینکه خانوادم حتی بیش از حد احترام و حمایتش میکنن دائم میخواد بدی از خانوادم بگه و این منو آزار میده منم وقتی میبینم قدر خانوادم و لطف هاشون نمیدونه از مادرش ایراد میگیرم کارمون بجایی رسیده که اصلا نمیتونم در مورد هیچ موضوعی باهاش صحبت کنم سریع دعوامون میشه لطفا راهنماییم کنید طوری شده که دوس دارم همیشه سکوت کنم و یا تنها باشم

    [پاسخ]

  32. رویا گفت:

    سلام. من یه شوهر فوق العاده خوب و با درک و منطقی و احساساتی و زرنگ و دست و دل باز و چشم پاک و خانواده دوست و مسئولیت پذیر دارم… فقط مشکلی که هست بخاطر ورشکستگی مالی خانواده اش تمام خرج خانواده اش رو سرمون هست و طلبکار هم هستن که بدهی شون رو شوهرم بده. شوهرم کارمند هست و درآمد معمولی داره… دارم دیوونه میشم حتی ممکنه ماشین رو هم بخاطر اونا بفروشه….البته هیچی برای من و پسرم کم نمیذاره اما این کارش باعث شده من بداخلاق و پرخاشگر بشم و رابط مون داره خراب میشه… به نظر شما حق با من نیست؟ که نمیتونیم حتی برای آینده مون برنامه ریزی کنیم؟

    [پاسخ]

  33. ماهرو گفت:

    با سلام خدمت شما.من ۲۸ سال سن دارم و حدودا ۹ ساله ازدواج کردم.همسرم ۸ سال از من بزرگتره.من از دوران عقد متوجه شدم که همسرم خودارضایی میکنه ولی چون نمیدونستم خودارضایی چی هست فکر میکردم کارش طبیعیه.بعد ازدواج وقتی فهمیدم غیر مستقیم بهش می فهموندم که کارش اشتباست.اونم پنهون از من کارش رو انجام میداد.من هیچ وقت از لحاظ جنسی ارضا نشدم.رابطمون تو ماه فقط یک یا دوبار بوده.منم بعضی وقتها با شوهرم سر این موضوع دعوام میشه و فقط همسرم تا یک ماه درست میشه و بعد دوباره همون اش و همون کاسه.همسرم اصلا واسه رابطمون وقت نمیذاره.دو هفته یکبار حموم نمیره,مسواک نمی زنه,بهداشت شخصی رو رعایت نمیکنه.من خیلی خسته شدم.از یکطرف میل جنسی ازارم میده و از طرفی وقتی شوهرم به سمتم نمیاد احساس میکنم براش جذاب نیستم و اعتماد به نفسم رو از دست میدم.نمی دونم چه کار کنم.همسرم جلوی من خودارضایی نمیکنه مثلا میره دستشویی اینکارو میکنه و من به همین خاطر نمیتونم کاری بکنم که اینکارش رو ترک کنه.و اگه بهش بگم متوجه کارش میشم حتما باهام دعوا میکنه و میزنه زیرش.نمیدونم چه کار کنم
    کمکم کنید لطفا..

    [پاسخ]

    احمد پاسخ در تاريخ سپتامبر 9th, 2015 11:39:

    در اینکه خودارضائی اشتباهه هیچ حرفی نیست. اما شاید جالب باشه که بدونید اگر همین کار رو همسر آدم واسش انجام بده دیگه گناه نیست و اشکالی هم نداره.
    به نظر من شما به جای اینکه مدام بهش بگین این کارش اشتباهه و باعث پنهان کاریش بشین، خودتون دست به کار بشید و بهش بگین اگر واقعا این کار رو دوست داره شما حاضرین واسش انجام بدین.
    وقتی موافقتش رو گرفتین باید از تمام هنر زنانتون استفاده کنید و این کار رو براش به بهترین شکل انجام بدین. طوری که این احساس بهش دست بده که این کار با شما بیشتر بهش حال میده.
    نکته مهم اینجاست که این کار شما فقط محدود به دستمالی کردن آلت همسرتون نشه و به مرور زمان سایر اشکال روابط زن و شوهری (مثل بوسیدن و آغوش گرفتن و حتی صحبت کردن تحریک آمیز و …) رو هم همزمان با این کار انجام بدید.
    نکته خیلی مهم: ذهن همسر شما طی سالهای متمادی که ایشون اقدام به خودارضایی میکردن، نسبت به این عمل شرطی شده و همسرتون نمیتونه از احساس لذت و رضایتی که با انجام این عمل میبره به این راحتی دست بکشه. مگر اینکه لذتی بالاتر از اون رو درک کنه و مشتاق اون بشه. ضمناً از اونجایی که شما نقش مستقیمی در ایجاد این لذت دارید، یه جور احساس جبران، در همسرتون به وجود میاد و حالا ایشان مشتاق هستند تا برای خوشحال کردن شما و تشکر از کارتون، همون کار رو برای شما انجام بدن. و باز هم تاکید میکنم که انجام خودارضایی توسط همسر (چه مرد و چه زن) هیچ اشکالی ندارد.

    [پاسخ]

  34. حامد گفت:

    سلام خسته نباشید توروخدا دیوونه شدم جوابموزودبدین من نامزدمو خیلی دوس دارم عاشقش هستم بدون اون نمیتونم زندگی کنم الات یه دعوایی کردیم گفت میخوام ازت جدابشم باهزاربدبختی کاری کردم که صرف نظرکنه الان میگه بات زندگی میکنم ولی دوست ندارم همش بهم توهین میکنه بهم فهش میده چکارکنم

    [پاسخ]

  35. نگین گفت:

    سلام منم مشکل بقیه ی دوستان رو دارم یعنی خیلی کم حرفم مخصوصا جلوی فامیلای شوهرم و گاهی وقتا جلو شوهرم …شوهرم خیلی ادم خوبیه هیچ وقت هم به روم نیاورد که کم حرفم ولی خودم میفهمم ..لطفا کمکم کنید و پیشنهاد خودتونو برام ایمیل کنید

    [پاسخ]

    حمید پاسخ در تاريخ سپتامبر 1st, 2015 14:15:

    کم حرفی راهکار داره. اصولاً صحبت کردن موضوع میخواد. تا وقتی موضوعی نباشه که دو طرف بهش علاقه داشته باشن گفتگو صورت نمیگیره. بهترین راه اینه که یه اطلاعات حداقلی از طرف مقابلتون داشته باشید.

    وقتی میرید خونه پدربزرگتون هیچ وقت از بازی دیشب ال کلاسیکو با مادربزرگتون صحبت نمیکنید. در رابطه با مدل های گوشی جدیدی که به بازار اومده هم با پدربزرگتون صحبت نمیکنید. دلیلش هم کاملاً واضحه.

    حالا اگر خاله شما خیاط ماهری باشه، میتونید راجع به این موضوع ها (جنس پارچه ها، مدل های جدید، قیمت انواع لباسها، سختی کار خیاطی و …) باهاش صحبت کنید و هم اطلاعات مفیدی به دست بیارید و هم مطمئن باشید برای دقایقی که خونه پدربزرگتون هستید یه هم صحبت خوب پیدا کردید و نگران اینکه بقیه به شما بگن کم حرف هم نیستید.

    بخوام بگم هنوز حرف دارم اما در این مقال نمیگنجد و فرصتی دگر باید

    والسلام

    [پاسخ]

    بهاره پاسخ در تاريخ جولای 2nd, 2016 00:26:

    سلام عزیزم خدارو شکر کن ک کم حرفی . من که نمیگم پر حرفم ولی نامزدم و خانواده خودم میگن زبونت خیلی درازه هرکس ناراحتم کنه نه با فوشو بی ادبی ولی یه جوری سنگین جواب میدم ک طرف تا چند ماه میره تو لاک خودش خوده نامزدم میگه اگه دوستت نداشتم الان صدبارازت جدا شده بودم دست خودمم نیست خودمم خیلی ناراحت میشم ک نامزدمو ناراحت میکنم و همه از زبون درازیای من ناراحتن ولی اصلا نمیتونم هیچی نگم همیشه میگم کاش لال بودم تا با زبونم انقدر دیگران رو نرنجونم نامزدم میگه زبونت نیشه ماره . حتی مدیر عاملم میگه زبونت بادبزن جیگرته .مامانمم میگه مطمعنم با این زبونت برمیگردوننت پیشه خودم . تورو خدا کمکم کنید چطوری زبونمو کوتاه کنم و جواب کسی رو ندم و انقدر به نامزدم زخم زبون و کنایه نزنم

    [پاسخ]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده − ده =