آرامش درون
راز آرامش درون خویشنداری است. انرژیهای خود را پراکنده نکن. آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایت کن.
راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.
راز آرامش درون در آسایش درون است. آسایش جسمانی ،عاطفی ،ذهنی و سپس معنوی است.
راز آرامش درون در دل نبستن است. این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.
راز آرامش درون در شادی است. افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن. راز آرامش درون در آروز نداشتن است. این را بدان که شادی در درون تو جای دارد، نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .
راز آرامش درون در این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیری. آنگاه با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی دانی دنیا را تغییر دهی. اما می توانی خودت را تغییر دهی.
راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است. از معاشرت با افرادی که طبیعی خالی از صفا و صمیمیت دارند اجتناب کن.
راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
راز آرامش درون در یک زندگی ساده است. ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.
راز آرامش درون در یک زندگی سالم است. هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش. راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است. به آرمان هایت پاینده باش.
راز آرامش درون در رفتار آزادانه است. رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.
خوشبختی چیست؟ خوشبخت کیست؟ سوال بسیار مهمی است. همیشه این سوال مطرح بوده، و کتابها و مکتبها در جواب آن آمده. لکن کمتر به این جوابها اهمیت داده می شود. غالباً جوابها جنبه نظری دارند و حالت شعار گونه آنها باعث می شود آنها را جدی نگیریم. برخی خوشبختی را در پول، بعضی در قدرت، برخی در دینداری، بعضی در خوشگذرانی و … می بینند. من فکر می کنم آنچه انسانها در قالب های مختلف می خواهند، همه یکیست، و آن آرامش درون است و گاه بی آنکه بدانند چه می خواهند، چیز دیگری را به اشتباه جای آن طلب می کنند. می پندارم آنچه آرامش یا عدم آرامش درون را باعث می شود، خواسته های ماست. اگر تنها ثروت بخواهیم، داشتنش با آن کیفیت مطلوب، آرامش درون ماست. برای هر انسان، دو جهان قابل تصور است. جهان درون که همان خواستهای اوست، و جهان برون که دنیاست و همان است که همه می دانیم و عمر خود را غالباً صرف آن می کنیم. می خواهیم با ایجاد تغییرات در جهان برون، آنچه در درون خواسته ایم را تحقق بخشیم. انسان موجودیست ضعیف و او را یارای تغییرات جهان برون، آن گونه که می خواهد نیست. پس خواستن برایش توانستن نیست و هیچگاه آن خوشبختی که می خواست نخواهد بود. اما اگر به یاد آوریم جهان درون را، انسان را موجودی عظیم میابیم. می تواند هر چه می خواهد را بخواهد. او را توانای بسیاریست در خواست آنچه می خواهد. پس می تواند با خواست های درستش، خوشبخت باشد. تمام آنچه می خواهم بگویم، در این دو بیت آمده: ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد ( گمان نمی کنم منظور شاعر، ساخت خنجر برای چشم ظاهر باشد
و اما من پیشنهادی دارم : فاصله ی خود را با خود و درون خود وخدای خود کم کنید، بدانید که ما برای تغییر آمده ایم و زندگی زیباست زیباتر از آنچه که ما با نیازهای بسیار به آن می نگریم. کار خدا خلق انسان بوده و رسالت انسان تجلی خدا بر زمین، انسان نردبانی است که از طریق آن خدا از فراز آسمان به زمین گام می نهد، ما عظیم تر آنی هستیم که می اندیشیم و زندگی ما از یک تار باریکتر است. پس در زمانی که به ما داده شده است سعی کنیم زیبا زندگی کنیم.
زیبا شو دات کام